بیب تو مال خودمی
بیب تو مال خودمی
P:7
رفتم پایین و نشستم سر میز صبحونه شروع کردم به خوردن
۱۵ مین بعد
بعد خوردن صبحونه اجوما میز رو جمع کردم منم رفتم و نشستم رو کاناپه و تلویزیون رو روشن کردم نشستم فیلم دیدن
.
.
.
.
.
۳ ساعت بعد
هوف بالاخره فیلم تمومم شدد
هعبب گشنمهه برم ببینم ناهار حاضره یا نه
ات:اجوما ناهار حاضره
اجوما:آره دخترم بشین تا برات بکشم
داشتم غذامو میخورم که در باز شد جونگکوک آومد داخل
چیزی نگفتم و به غذا خوردن ادامه دادم که اجوما
اجوما:سلام پسرم خسته نباشی برو لباساتو عوض کن تا برات غذا بکشم
جونگکوک:مرسی... یکم شعور یاد بعضیا بده که وقتی بزرگ ترشون میاد سلام کنن(رفت بالا)
☆☆☆☆☆
ببشید بخاطر بد بودنش:))
فردا حتمن پارت بعدی رو میزارممم🫵🫀
P:7
رفتم پایین و نشستم سر میز صبحونه شروع کردم به خوردن
۱۵ مین بعد
بعد خوردن صبحونه اجوما میز رو جمع کردم منم رفتم و نشستم رو کاناپه و تلویزیون رو روشن کردم نشستم فیلم دیدن
.
.
.
.
.
۳ ساعت بعد
هوف بالاخره فیلم تمومم شدد
هعبب گشنمهه برم ببینم ناهار حاضره یا نه
ات:اجوما ناهار حاضره
اجوما:آره دخترم بشین تا برات بکشم
داشتم غذامو میخورم که در باز شد جونگکوک آومد داخل
چیزی نگفتم و به غذا خوردن ادامه دادم که اجوما
اجوما:سلام پسرم خسته نباشی برو لباساتو عوض کن تا برات غذا بکشم
جونگکوک:مرسی... یکم شعور یاد بعضیا بده که وقتی بزرگ ترشون میاد سلام کنن(رفت بالا)
☆☆☆☆☆
ببشید بخاطر بد بودنش:))
فردا حتمن پارت بعدی رو میزارممم🫵🫀
۸.۰k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.