عشق متفاوت من…!))«part10»
+نه که خیلیم سالم که بخواد بخاطر من بره(آروم)
=شنیدم هااا(با کنایه)
+خیلی خوب اگه کار نداری برو بیرون
(میره بیرون)
«ویو تهیونگ …»
@الو چطوری داداش!؟
-میخوای چطور باشم جونگ کوک !؟درگیر پروژه ها واقعا خسته کنندست !
@خب برات دوتا خبر دارم یکی خبر خوب و یکی خبر بد!
-اول خبر خوب بگو
@یه پارتی تو راه داریم
-و خبر بد!؟
@این پارتی باید با خانوم ا/ت بری
-چیههههه(داد)
@داد نزن کر شدم عههه
-چرا باید با اون برم !؟
@مگه تو خر شایع قرارت تایید نکردی الانم همه منتظرن تو یه مکان عمومی باهام ببیننتون دشمن هاتم شنیدن و این بارور نمی کنن میخوان تو رو ضایع کنن پس به پارتی ترتیب دادن تا به همه ثابت کنن تو دورغ گفتی !
-اییی توف تو این زندگی!
@چاره ای نیست داداش
-باش من باید برم (قط میکنه)
(ویو ا/ت..)
+پارتی با کیم !؟دیونه شدی !؟اونم تو این اوج کار !؟اصلا فکرشم نکن!
=این گوجه ای بود که خودت خوردی چاره ای ندار مجبوری بری تا مردم باور کنن!
+اییی خداااا!خیلی خوب اما نهایت تا یک ساعت میمونه باید برگردم کار دارم !
=خیلی خوب هرکاری میخوای بکن فقط برو!
«ا/ت یه لباس مشکی انتخاب میکنه(عکسش اسلاید دو هست) با یه اریش لایت»
(تهیونگ بدون ا/ت رفت بود مهمونی و وقتی وارد مهمونی شد با صمیمیت زیادی با دوستای دخترش رفتار میکرد این واسه بقیه که فکر میکردن تهیونگ تو یه رابط احساسی شدید و این صمیمیت با یه دختر دیگه خوب نیست عجیب بود اما تهیونگ اصلا حواسش نبود که باید حواسش به رفتارش باش تا بقیه شک نکن بعد نیم ساعت ا/ت وارد مهمونی شد خیلیا نگاه شون روی ا/ت قفل بود ا/ت نیشخندی بهشون زد و دنبال تهیونگ میگشت با دیدنش بین اون همه دختر نیشخندش پر رنگ تر شد دست به سینه شد با نگاه بیخیال و خونسردی قدم های محکمی به طرف تهیونگ برداشت )
+چاگیا اینجا بودی دنبالت میگشتم (لبخند)
(تهیونگ با شندیدن صدا برگشت پشتش و با دیدن ا/ت تو اون لباس که واقعا خوشگل بود لبخندش محو شد و اب دهنش قورت داد از نگاهش میشد چقدر تعجب کرد مه ا/ت بهش کفت چاگیا )
+چاگیا چرا این ادم ندید همه نگاه ام میکنی (خند)
(ا/ت چون ترسید مه که تهیونگ سوتی بد دستش گرفت کشید یه جای دیگه )
+هی کیم حواست هست داری چیکار میکنی !؟ اگه یکم دیر تر میومدم همه فهمید بود رابطمون الکی (عصبی)
-من که کاری نکردم !
+کاری نکردی !؟کم موند بود بری تو حلقه دختر !
-حسودیت شد (نیشخند)
+ببین کیم بعید بیشتر حواست جمع کنی آنقدر به دخترای دیگه نزدیک نشه وگرنه میفهمه بین من و تو واقعا چیزی نیست و این موقعیت اجتماعی منو و تو رو نابود میکنه یکم به جای شیطنت عاقلانه و منطقی رفتار کن !
ادامه دارد…
=شنیدم هااا(با کنایه)
+خیلی خوب اگه کار نداری برو بیرون
(میره بیرون)
«ویو تهیونگ …»
@الو چطوری داداش!؟
-میخوای چطور باشم جونگ کوک !؟درگیر پروژه ها واقعا خسته کنندست !
@خب برات دوتا خبر دارم یکی خبر خوب و یکی خبر بد!
-اول خبر خوب بگو
@یه پارتی تو راه داریم
-و خبر بد!؟
@این پارتی باید با خانوم ا/ت بری
-چیههههه(داد)
@داد نزن کر شدم عههه
-چرا باید با اون برم !؟
@مگه تو خر شایع قرارت تایید نکردی الانم همه منتظرن تو یه مکان عمومی باهام ببیننتون دشمن هاتم شنیدن و این بارور نمی کنن میخوان تو رو ضایع کنن پس به پارتی ترتیب دادن تا به همه ثابت کنن تو دورغ گفتی !
-اییی توف تو این زندگی!
@چاره ای نیست داداش
-باش من باید برم (قط میکنه)
(ویو ا/ت..)
+پارتی با کیم !؟دیونه شدی !؟اونم تو این اوج کار !؟اصلا فکرشم نکن!
=این گوجه ای بود که خودت خوردی چاره ای ندار مجبوری بری تا مردم باور کنن!
+اییی خداااا!خیلی خوب اما نهایت تا یک ساعت میمونه باید برگردم کار دارم !
=خیلی خوب هرکاری میخوای بکن فقط برو!
«ا/ت یه لباس مشکی انتخاب میکنه(عکسش اسلاید دو هست) با یه اریش لایت»
(تهیونگ بدون ا/ت رفت بود مهمونی و وقتی وارد مهمونی شد با صمیمیت زیادی با دوستای دخترش رفتار میکرد این واسه بقیه که فکر میکردن تهیونگ تو یه رابط احساسی شدید و این صمیمیت با یه دختر دیگه خوب نیست عجیب بود اما تهیونگ اصلا حواسش نبود که باید حواسش به رفتارش باش تا بقیه شک نکن بعد نیم ساعت ا/ت وارد مهمونی شد خیلیا نگاه شون روی ا/ت قفل بود ا/ت نیشخندی بهشون زد و دنبال تهیونگ میگشت با دیدنش بین اون همه دختر نیشخندش پر رنگ تر شد دست به سینه شد با نگاه بیخیال و خونسردی قدم های محکمی به طرف تهیونگ برداشت )
+چاگیا اینجا بودی دنبالت میگشتم (لبخند)
(تهیونگ با شندیدن صدا برگشت پشتش و با دیدن ا/ت تو اون لباس که واقعا خوشگل بود لبخندش محو شد و اب دهنش قورت داد از نگاهش میشد چقدر تعجب کرد مه ا/ت بهش کفت چاگیا )
+چاگیا چرا این ادم ندید همه نگاه ام میکنی (خند)
(ا/ت چون ترسید مه که تهیونگ سوتی بد دستش گرفت کشید یه جای دیگه )
+هی کیم حواست هست داری چیکار میکنی !؟ اگه یکم دیر تر میومدم همه فهمید بود رابطمون الکی (عصبی)
-من که کاری نکردم !
+کاری نکردی !؟کم موند بود بری تو حلقه دختر !
-حسودیت شد (نیشخند)
+ببین کیم بعید بیشتر حواست جمع کنی آنقدر به دخترای دیگه نزدیک نشه وگرنه میفهمه بین من و تو واقعا چیزی نیست و این موقعیت اجتماعی منو و تو رو نابود میکنه یکم به جای شیطنت عاقلانه و منطقی رفتار کن !
ادامه دارد…
۵.۶k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.