ازدواج اجباری ادامه P45
کوک:ا.ت یه طوری نگو انگار من خوش بودم
منم بدبختی کشیدم (بغض)
ا.ت:اهههه
کوک:خ.......خوبی بیبی؟
ا.ت:اییی
کوک:ا.ت ... ا.ت خوبی
یهو ا.ت غش کرد داشت از دماغش خون
میامد سریع براید استایل بغلش کردم
گزاشتمش توی ماشین بردمش توی ماشین
سریع بردمش بیمارستان رسیدیم
کوک:پ......پرستار ب....برانکارد
پرستار:بله بفرمایید
دکتر ا.ت رو ماینه کرد
دکتر:اقای جئون شما چه نسبتی با ایشون
دارید.؟
کوک:شوهرشم
دکتر:متعاسفانه بیماری خانم ا.ت برگشته
کوک:چییییی؟(داد)
دکتر:ببینید اقای جئون این سرطان از نوع
ناشناخته هست وقتی ایشون عمل کردم فقط
تونستن که ۱۰ درصدش رو درمان کنن
و الان خانم ا.ت بهش فشار وارد شده
شما میدونید که افسردگی ایشون از نوع
اختلال دوقطبی و افسردگی سایکوتیک
هستش من براشون داروی
«لیتیوم» مینویسم .......
منم بدبختی کشیدم (بغض)
ا.ت:اهههه
کوک:خ.......خوبی بیبی؟
ا.ت:اییی
کوک:ا.ت ... ا.ت خوبی
یهو ا.ت غش کرد داشت از دماغش خون
میامد سریع براید استایل بغلش کردم
گزاشتمش توی ماشین بردمش توی ماشین
سریع بردمش بیمارستان رسیدیم
کوک:پ......پرستار ب....برانکارد
پرستار:بله بفرمایید
دکتر ا.ت رو ماینه کرد
دکتر:اقای جئون شما چه نسبتی با ایشون
دارید.؟
کوک:شوهرشم
دکتر:متعاسفانه بیماری خانم ا.ت برگشته
کوک:چییییی؟(داد)
دکتر:ببینید اقای جئون این سرطان از نوع
ناشناخته هست وقتی ایشون عمل کردم فقط
تونستن که ۱۰ درصدش رو درمان کنن
و الان خانم ا.ت بهش فشار وارد شده
شما میدونید که افسردگی ایشون از نوع
اختلال دوقطبی و افسردگی سایکوتیک
هستش من براشون داروی
«لیتیوم» مینویسم .......
۷.۸k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.