عشق یک خونآشام
پارت ۹
با صدای جیق ات رفتم پیشش با شخصی ک بعد مدت ها اومده بود تا دوباره زندگیمو ب گند بکشه مواجه شدم
$ به به جناب جئون خیلی وقت بود ندیده بودمت
_ اینجا چ غلطی میکنی باز میخای چ آشوبی ب پا کنی
$ میبینم ک عشقتو پیدا کردی تبریک میگم بهتره خیلی مراقبش باشی از اون جایی ک خیلی خوشگله ممکنه بلایی سرش بیاد
_ ببین از این فکرا ب سرت نزنه وگرنه بد میبینی
$ مثلن میخای چیکار کنی
_ میشم قاتلت
$ او (خنده) اگه میخاستی منو بکشی تا الان کشته بودی اونقدرام عرضه نداری
_ بت نشون میدم کی عرضه داره
$ (خنده)بیا ی معامله
_ من با تو هیچ معامله ای نمیکنم
$ ب نفعته قول میدم دیه بعدش منو تو زندگیت نمیبینی
_ میشنوم
$ فق ی شب با این کوچولو باشم
.
کوک خیلی عصبی بود قشنگ میشد از چشماش بفهمی ک عصبیه ب سمت جی هیون قدم برداشت اونم بی حرکت نموند و جفتشون افتادن ب جون هم سعی کردم از هم جداشون کنم ولی نشد جی هیون ی مشت خوابوند تو صورت کوک و بعد با سرعت ب سمت در خروجی عمارت رفت دویدم ب سمت کوک و کنارش نشستم رو زمین صورتش خونی بود اصن باورم نمیشد فکر میکردم مث بقیه قراره خیلی راحت بکشش
+ کوکیا خوبی ؟
_ اره خوبم
+ خیلی عجیبه فکر میکردم قراره خیلی راحت بکشیش
_ ات تو برام خیلی مهمی و وقتی یکی برات مهم باشه حرفام برات مهمه تمام سعیمو کردم ک ب حرفت گوش کنم
+ (خنده) همینش خیلی برام ارزش داره ی دیقه صب کن الان میام
_ باشه
.
رفتم و جعبه کمک های اولیه رو آوردم و صورتشو ضد عفونی کردم و روی زخماش چسب زخم زدم تمام مدت نگاهش رو حس می کردم ولی واکنشی نشون ندادم
+ خب تموم شد :)
با حرکت کوک باعث شد قلبم ب تپش بیوفته اصن انتظار نداشتم ک ....
حمایت گیلاسم ؟
با صدای جیق ات رفتم پیشش با شخصی ک بعد مدت ها اومده بود تا دوباره زندگیمو ب گند بکشه مواجه شدم
$ به به جناب جئون خیلی وقت بود ندیده بودمت
_ اینجا چ غلطی میکنی باز میخای چ آشوبی ب پا کنی
$ میبینم ک عشقتو پیدا کردی تبریک میگم بهتره خیلی مراقبش باشی از اون جایی ک خیلی خوشگله ممکنه بلایی سرش بیاد
_ ببین از این فکرا ب سرت نزنه وگرنه بد میبینی
$ مثلن میخای چیکار کنی
_ میشم قاتلت
$ او (خنده) اگه میخاستی منو بکشی تا الان کشته بودی اونقدرام عرضه نداری
_ بت نشون میدم کی عرضه داره
$ (خنده)بیا ی معامله
_ من با تو هیچ معامله ای نمیکنم
$ ب نفعته قول میدم دیه بعدش منو تو زندگیت نمیبینی
_ میشنوم
$ فق ی شب با این کوچولو باشم
.
کوک خیلی عصبی بود قشنگ میشد از چشماش بفهمی ک عصبیه ب سمت جی هیون قدم برداشت اونم بی حرکت نموند و جفتشون افتادن ب جون هم سعی کردم از هم جداشون کنم ولی نشد جی هیون ی مشت خوابوند تو صورت کوک و بعد با سرعت ب سمت در خروجی عمارت رفت دویدم ب سمت کوک و کنارش نشستم رو زمین صورتش خونی بود اصن باورم نمیشد فکر میکردم مث بقیه قراره خیلی راحت بکشش
+ کوکیا خوبی ؟
_ اره خوبم
+ خیلی عجیبه فکر میکردم قراره خیلی راحت بکشیش
_ ات تو برام خیلی مهمی و وقتی یکی برات مهم باشه حرفام برات مهمه تمام سعیمو کردم ک ب حرفت گوش کنم
+ (خنده) همینش خیلی برام ارزش داره ی دیقه صب کن الان میام
_ باشه
.
رفتم و جعبه کمک های اولیه رو آوردم و صورتشو ضد عفونی کردم و روی زخماش چسب زخم زدم تمام مدت نگاهش رو حس می کردم ولی واکنشی نشون ندادم
+ خب تموم شد :)
با حرکت کوک باعث شد قلبم ب تپش بیوفته اصن انتظار نداشتم ک ....
حمایت گیلاسم ؟
۱۲.۶k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.