رابطه اجباری (پارت ۱۷)
تهیونگ: میریم امریکا اونجا از دست کوک در امانی
نمیدونستم چی بگم چجوری کوک پیدام کنه
ویو کوک یادم اومد که تو گوشی ا/ت ردیاب گزاشتم سعی کردم ردشو بزنم
اما نتونستم آنتن نمیداد
ویو ا/ت
از کشور خارج شدیم
(پرش زمانی وقتی که ا/ت رسید امارت تهیونگ)
با صدای تهیونگ بیدار شدم تو ون بودیم یادم نمییومد کجام
ا/ت: من کجام
تهیونگ: تو الان تو امریکا در امارت من هستی
ا/ت: اها یادم اومد
دستمو گرفت و بردمم تو امارت خوشگل بود
ویو کوک
نتونستم پیداش کنم لعنتی هرچی زنگ میزدم گوشیشو جواب نمیداد نمیدونستم کجا دنبالش بگردم
دینگ دینگ (مثلا زنگ گوشیه)
کوک: بله
جیمین: الو کوک؟ جیمینم
کوک: چیه لابت داداشت گزاشته رفته مخای بیای پیش من
جیمین : مگه تهیونگ ا/ت رو با خودش نبرده؟
با این حرفش یر حال اومدم
کوک: اره اره میدونی کجا بردتش
جیمین: اره ادرسو میدم فقط نفهمه من گفتم بهت
کوک: بگو
جیمین: اونا تو امریکا هستن ادرسو لوکیشن میدم
کوک: ب باشه فقط بدو
گوشی رو قط کردم و به نامجون دوستم و بزرگ ترین مافیا امریکا زنگ زدم
نامجون: سلام کوک! چه عجب سراغ من اومدی
کوک: سلام ببین دوستم ا/ت تو امریکاست برام پیداش کن
نامجون: چه چیشده قشنگ توضیح بده
کوک: تو هم مثل مامانا شدی ها ا/ت دوست دخترمه تهیونک با خدش بردتش
الانم تو امریکا هستن برام پیداش کن و پیش کدت نگهش دار تا من بیام
نامجون: ازش عکس بده ببینم شناس نامشو داری؟
کوک: الان عکسشو میدم شناس نامه هم ندارم
نامجون: باش
ویو نامجون
کوک زنگ زد وووو گوشی رو که قطع کرد دست به کار شدم فیلمای فرود گاهو چک کردم و پیداش کردم رفتم دنبالش
ویو ا/ت
رفتیم تو خونه بزرگ بود تهیونگ اتاقمونو نشون داد خدارو شکر اتاقای پروف داشت رفتم لباسمو عوض کردم و رفتم رو تخت خوابیدم بیدار که شدم نیدونستم کجام چشامو چرخوندم ولی جز یه مرد قد بلند کسیرو ندیدم ازش پرسیدم
ا/ت: ت تو کی هستی
نامجون: نترس من دوست کوک هستم اون گفت بیام دنبالت
نفس راحتی کشیدم
همون لحظه........
نمیدونستم چی بگم چجوری کوک پیدام کنه
ویو کوک یادم اومد که تو گوشی ا/ت ردیاب گزاشتم سعی کردم ردشو بزنم
اما نتونستم آنتن نمیداد
ویو ا/ت
از کشور خارج شدیم
(پرش زمانی وقتی که ا/ت رسید امارت تهیونگ)
با صدای تهیونگ بیدار شدم تو ون بودیم یادم نمییومد کجام
ا/ت: من کجام
تهیونگ: تو الان تو امریکا در امارت من هستی
ا/ت: اها یادم اومد
دستمو گرفت و بردمم تو امارت خوشگل بود
ویو کوک
نتونستم پیداش کنم لعنتی هرچی زنگ میزدم گوشیشو جواب نمیداد نمیدونستم کجا دنبالش بگردم
دینگ دینگ (مثلا زنگ گوشیه)
کوک: بله
جیمین: الو کوک؟ جیمینم
کوک: چیه لابت داداشت گزاشته رفته مخای بیای پیش من
جیمین : مگه تهیونگ ا/ت رو با خودش نبرده؟
با این حرفش یر حال اومدم
کوک: اره اره میدونی کجا بردتش
جیمین: اره ادرسو میدم فقط نفهمه من گفتم بهت
کوک: بگو
جیمین: اونا تو امریکا هستن ادرسو لوکیشن میدم
کوک: ب باشه فقط بدو
گوشی رو قط کردم و به نامجون دوستم و بزرگ ترین مافیا امریکا زنگ زدم
نامجون: سلام کوک! چه عجب سراغ من اومدی
کوک: سلام ببین دوستم ا/ت تو امریکاست برام پیداش کن
نامجون: چه چیشده قشنگ توضیح بده
کوک: تو هم مثل مامانا شدی ها ا/ت دوست دخترمه تهیونک با خدش بردتش
الانم تو امریکا هستن برام پیداش کن و پیش کدت نگهش دار تا من بیام
نامجون: ازش عکس بده ببینم شناس نامشو داری؟
کوک: الان عکسشو میدم شناس نامه هم ندارم
نامجون: باش
ویو نامجون
کوک زنگ زد وووو گوشی رو که قطع کرد دست به کار شدم فیلمای فرود گاهو چک کردم و پیداش کردم رفتم دنبالش
ویو ا/ت
رفتیم تو خونه بزرگ بود تهیونگ اتاقمونو نشون داد خدارو شکر اتاقای پروف داشت رفتم لباسمو عوض کردم و رفتم رو تخت خوابیدم بیدار که شدم نیدونستم کجام چشامو چرخوندم ولی جز یه مرد قد بلند کسیرو ندیدم ازش پرسیدم
ا/ت: ت تو کی هستی
نامجون: نترس من دوست کوک هستم اون گفت بیام دنبالت
نفس راحتی کشیدم
همون لحظه........
۳۳.۳k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.