پارت۳۵
برای حرف زدن, سرش رو باال ببره.
-میخوای بگی همش تقصیر پسر ساده ی منه که گول قیافه تورو خورده؟
بدون اینکه اجازه ای به ته بده به سمت من برگشت و لب زد:
نه یکی مثل این که تو شرایط سخت ولت میکنه احمق. . . حداقل اگر دوست پسر پیدا میکنی یکی رو پیدا کن که آدم باشه
-دوست پسر
تهیونگ با چشم های گشاد شده پرسید و نگاهش رو بین من و پدرم
چرخوند.
-نکنه حتی میخوای انکار کنی که پسر منو میشناسی؟
جین خودش رو بین پدرم و تهیونگ انداخت و با صدای بلندی گفت:
-اوه. . . درسته آقای جئون, معلومه که دوست پسرشو میشناسه. . . ته فقط
االن یکم خسته و عصبیه. . .
آیدل با تعجب به اطراف نگاهی انداخت و دوباره نگاهش رو قفل نگاه یخ
زده از وحشت من کرد.
مثل این بود که داشت فریاد میزد "کدوم دوست پسر؟ شما لعنتیا دارید
باهام چیکار میکنید؟"
زده به سرت؟ دوست پسر؟؟؟
جین در رو به آرومی بست و به سمتم اومد.
-خودت چی؟ نزده به سرت؟ فیلم سکست تو کل دنیا ترند شده و حتی
خبر جنگ آمریکا و کره شمالی هم نمیتونه این خبرو بپوشونه. . . اونوقت تو
داری با یه مرد پنجاه ساله که بخاطر تو آبروش رفته بحث میکنی؟
خنده عصبی ای کردم و روی تخت نشستم.
سرم رو بین دست هام فشردم و زمزمه کردم:
-پس خبری از اون عوضی نشد؟ نگفت سر و کله ی این پسره چطور از تو
خونه ی من پیدا شد؟
اگر اون کسی که چنین موردی برام فرستاده بود رو پیدا میکردم, حتما به
دو نیم تقسیمش میکردم.
هیچ یک از اون پنج مورد قبلی طی چند ماه گذشته, چنین مصیبتی رو به
سرم نیاورده بودن
خب. . .
جین کمی من و من کرد و ادامه داد:
-اصال از طرف اونا نبوده. . . یکم قضیه اش مفصله که باید بعدا بهت
توضیح بدم. . .
دستی روی گردنش کشید و با اون لبخندی که همیشه زمان مضطرب بودن
به لب میاورد, گفت:
-ساسنگ فنته. . . همون کوکی معروف. . .
انجماد و انعقاد خون داخل تک تک مویرگ ها و رگ های بدنم رو حس
کردم.
موجی از سرما اطرافم رو فرا گرفت و باعث شد موهای تنم سیخ بشن.
تو هیچ یک از کابوس هام هم نمی دیدم که روزی با یکی از ساسنگ های
روانی و منحرف خودم بخوابم و به این وضع دچار بشم.
-سا. . . سنگ. . . فن؟
-میخوای بگی همش تقصیر پسر ساده ی منه که گول قیافه تورو خورده؟
بدون اینکه اجازه ای به ته بده به سمت من برگشت و لب زد:
نه یکی مثل این که تو شرایط سخت ولت میکنه احمق. . . حداقل اگر دوست پسر پیدا میکنی یکی رو پیدا کن که آدم باشه
-دوست پسر
تهیونگ با چشم های گشاد شده پرسید و نگاهش رو بین من و پدرم
چرخوند.
-نکنه حتی میخوای انکار کنی که پسر منو میشناسی؟
جین خودش رو بین پدرم و تهیونگ انداخت و با صدای بلندی گفت:
-اوه. . . درسته آقای جئون, معلومه که دوست پسرشو میشناسه. . . ته فقط
االن یکم خسته و عصبیه. . .
آیدل با تعجب به اطراف نگاهی انداخت و دوباره نگاهش رو قفل نگاه یخ
زده از وحشت من کرد.
مثل این بود که داشت فریاد میزد "کدوم دوست پسر؟ شما لعنتیا دارید
باهام چیکار میکنید؟"
زده به سرت؟ دوست پسر؟؟؟
جین در رو به آرومی بست و به سمتم اومد.
-خودت چی؟ نزده به سرت؟ فیلم سکست تو کل دنیا ترند شده و حتی
خبر جنگ آمریکا و کره شمالی هم نمیتونه این خبرو بپوشونه. . . اونوقت تو
داری با یه مرد پنجاه ساله که بخاطر تو آبروش رفته بحث میکنی؟
خنده عصبی ای کردم و روی تخت نشستم.
سرم رو بین دست هام فشردم و زمزمه کردم:
-پس خبری از اون عوضی نشد؟ نگفت سر و کله ی این پسره چطور از تو
خونه ی من پیدا شد؟
اگر اون کسی که چنین موردی برام فرستاده بود رو پیدا میکردم, حتما به
دو نیم تقسیمش میکردم.
هیچ یک از اون پنج مورد قبلی طی چند ماه گذشته, چنین مصیبتی رو به
سرم نیاورده بودن
خب. . .
جین کمی من و من کرد و ادامه داد:
-اصال از طرف اونا نبوده. . . یکم قضیه اش مفصله که باید بعدا بهت
توضیح بدم. . .
دستی روی گردنش کشید و با اون لبخندی که همیشه زمان مضطرب بودن
به لب میاورد, گفت:
-ساسنگ فنته. . . همون کوکی معروف. . .
انجماد و انعقاد خون داخل تک تک مویرگ ها و رگ های بدنم رو حس
کردم.
موجی از سرما اطرافم رو فرا گرفت و باعث شد موهای تنم سیخ بشن.
تو هیچ یک از کابوس هام هم نمی دیدم که روزی با یکی از ساسنگ های
روانی و منحرف خودم بخوابم و به این وضع دچار بشم.
-سا. . . سنگ. . . فن؟
۴.۶k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.