💠ویژگی های اخلاقی و رفتاری رئیس جمهور شهید «محمدعلی رجایی»💠
۸ شهریور ۱۴۰۳
💠ویژگیهای اخلاقی و رفتاری رئیس جمهور شهید «محمدعلی رجایی»💠
رجایی در دوره کوتاهمدت ریاستجمهوری خود (۲۸ روز)، راه و خط و مشی انقلابی و مکتبی را که در دوره نخستوزیری در پیش گرفته بود، ادامه داد. تنها تفاوت آن در این بود که در دوره ریاستجمهوری، نخستوزیر و اعضای دولت نیز همفکر و همرأی با او بودند و برخلاف دوره پیش، این دوره از انسجام و هماهنگی بسیار بالایی برخوردار بود.[۳۴] وی در زندگی خود بسیار ساده، قانع و صرفهجو بود؛ پس از برعهدهگرفتن منصب نخستوزیری، همان ساختمان قدیمیِ وزارت آموزش و پرورش در میدان بهارستان را برای این منصب برگزید و معتقد بود اگر محل کار، تشریفاتی باشد، آدمی را اسیر پُست و مقام میسازد. وی با همین نگاه به زندگی، در فضایی صمیمی با اقشار مختلف مردم ارتباط برقرار میکرد و سر سفره آنان مینشست.[۳۵] سادگی و صمیمیت او باعث میشد مردم گاه او را با افراد معمولی اشتباه میگرفتند و تشخیص نمیدادند که او نخستوزیر یا رئیسجمهور است.[۳۶] وی در عین نرمخویی و مهربانی ذاتی، در حذف تشریفات اداری، قهرمانپروری، مبارزه با خلافها و اهمالکاریها قاطع بود.[۳۷]
رجایی خود را سرباز امامخمینی میدانست و بر پیروی صادقانه و مداوم از رهبری ایشان تأکید میورزید و باور داشت در همهحال چه رفاه و چه گرفتاری، باید به حمایت از ایشان پرداخت.[۳۸] وی خود را مقلد امامخمینی میدانست و معتقد بود هرگاه ایشان تشخیص دهد امری مخالف اسلام است، دولت موظف به اصلاح آن است و هرگاه مردم تشخیص دهند که دولت پیرو خط ایشان نیست، آن دولت باید کنار برود.[۳۹] او پیوند ملت با رهبری امامخمینی را پیوند اعتقادی و نه پیوند سیاسی میدانست؛ از اینرو شناخت جایگاه امامخمینی و مواضع ایشان را مهم و بنیادی برمیشمرد.[۴۰] وی پیوند عمیق میان مردم مستضعف و محروم با امامخمینی را ستایش میکرد و ایشان را انسان بینظیر قرن و امام مستضعفان میشمرد.[۴۱]
او که در برابر مردم متعهد شد تا از آرمانها و دستورهای امامخمینی با تمام توان حمایت کند،[۴۲] در مناسبتهای مختلف از صداقت و سادگی و شخصیت امامخمینی ستایش میکرد و سیره ایشان را الگوی رفتار خود قرار داده بود.[۴۳] وی صراحتاً اعلام میکرد آنچه او با خود عهد کرده و آنچه وزیران با او تعهد کردهاند، پیروی از خط امامخمینی است و معیار انقلابیبودنِ اشخاص را قبولداشتنِ تفکر ایشان در همه ابعاد میدانست.[۴۴]
رجایی درباره ولایت فقیه و رهبری امامخمینی معتقد بود مسئله رهبری بنا بر ضرورت انقلاب باید بهدرستی شناخته شود. از نظر او رهبری نه در شخص امامخمینی، بلکه در موضوع «امام» و «مرجع تقلید» متقوم است و جایگاه مرجع تقلید با رهبران سیاسی فرق میکند. او با این نگاه به جایگاه امامخمینی، همه حرکات خود را مبتنی بر نگاهی شرعی میدانست که یک مرجع تقلید مشخص میکند. او به مخاطبان خود تأکید میکرد پیوند خود با امامخمینی و مرجعیت را بهدرستی درک کنند؛ زیرا این پیوند، پیوند اعتقادی است نه پیوند سیاسی، بلکه پیوند سیاسی یک بعد از ابعاد رهبری است.[۴۵]
امامخمینی نیز به مناسبتهای مختلف از کارکرد و صداقت و سادهزیستی رجایی دفاع[۴۶] و از سادهزیستی و پشتوانه مردمی وی ستایش میکرد.[۴۷] ایشان در برابر برخی نقدهای بنیصدر که جایگاه علمی او را زیر سؤال میبرد، عقل رجایی را بیشتر از علم او شمرد[۴۸] و او را انسانی زجردیده و برآمده از میان توده مردم دانست.[۴۹] ایشان، رجایی را فرزند متعهد، مسئول و محبوب آحاد جامعه میدانست که در خدمتگزاری هیچگاه کوتاهی نکرد[۵۰] و با کردارش، معلم اخلاق به شمار میرفت.[۵۱] به باور ایشان، رجایی گرچه از دستفروشی به ریاستجمهوری رسید؛ اما مشاغل مهم بر روحیه او اثر منفی نداشت و او عزت نفس بالایی داشت.[۵۲]
💠 شهادت 💠
رجایی در کمتر از یک ماه پس از احراز سِمت ریاستجمهوری، در یکی از جلسات شورای امنیت ملی در ساعت ۱۴ و ۴۵ دقیقه روز یکشنبه هشتم شهریور ۱۳۶۰، به سبب بمبگذاری مسعود کشمیری یکی از عوامل نفوذیِ سازمان تروریستی مجاهدین خلق(منافقین) در ساختمان نخستوزیری، به همراه محمدجواد باهنر، نخستوزیر و وحید دستجردی رئیس شهربانی کل کشور و گروهی دیگر به شهادت رسید.[۵۳]
💠ویژگیهای اخلاقی و رفتاری رئیس جمهور شهید «محمدعلی رجایی»💠
رجایی در دوره کوتاهمدت ریاستجمهوری خود (۲۸ روز)، راه و خط و مشی انقلابی و مکتبی را که در دوره نخستوزیری در پیش گرفته بود، ادامه داد. تنها تفاوت آن در این بود که در دوره ریاستجمهوری، نخستوزیر و اعضای دولت نیز همفکر و همرأی با او بودند و برخلاف دوره پیش، این دوره از انسجام و هماهنگی بسیار بالایی برخوردار بود.[۳۴] وی در زندگی خود بسیار ساده، قانع و صرفهجو بود؛ پس از برعهدهگرفتن منصب نخستوزیری، همان ساختمان قدیمیِ وزارت آموزش و پرورش در میدان بهارستان را برای این منصب برگزید و معتقد بود اگر محل کار، تشریفاتی باشد، آدمی را اسیر پُست و مقام میسازد. وی با همین نگاه به زندگی، در فضایی صمیمی با اقشار مختلف مردم ارتباط برقرار میکرد و سر سفره آنان مینشست.[۳۵] سادگی و صمیمیت او باعث میشد مردم گاه او را با افراد معمولی اشتباه میگرفتند و تشخیص نمیدادند که او نخستوزیر یا رئیسجمهور است.[۳۶] وی در عین نرمخویی و مهربانی ذاتی، در حذف تشریفات اداری، قهرمانپروری، مبارزه با خلافها و اهمالکاریها قاطع بود.[۳۷]
رجایی خود را سرباز امامخمینی میدانست و بر پیروی صادقانه و مداوم از رهبری ایشان تأکید میورزید و باور داشت در همهحال چه رفاه و چه گرفتاری، باید به حمایت از ایشان پرداخت.[۳۸] وی خود را مقلد امامخمینی میدانست و معتقد بود هرگاه ایشان تشخیص دهد امری مخالف اسلام است، دولت موظف به اصلاح آن است و هرگاه مردم تشخیص دهند که دولت پیرو خط ایشان نیست، آن دولت باید کنار برود.[۳۹] او پیوند ملت با رهبری امامخمینی را پیوند اعتقادی و نه پیوند سیاسی میدانست؛ از اینرو شناخت جایگاه امامخمینی و مواضع ایشان را مهم و بنیادی برمیشمرد.[۴۰] وی پیوند عمیق میان مردم مستضعف و محروم با امامخمینی را ستایش میکرد و ایشان را انسان بینظیر قرن و امام مستضعفان میشمرد.[۴۱]
او که در برابر مردم متعهد شد تا از آرمانها و دستورهای امامخمینی با تمام توان حمایت کند،[۴۲] در مناسبتهای مختلف از صداقت و سادگی و شخصیت امامخمینی ستایش میکرد و سیره ایشان را الگوی رفتار خود قرار داده بود.[۴۳] وی صراحتاً اعلام میکرد آنچه او با خود عهد کرده و آنچه وزیران با او تعهد کردهاند، پیروی از خط امامخمینی است و معیار انقلابیبودنِ اشخاص را قبولداشتنِ تفکر ایشان در همه ابعاد میدانست.[۴۴]
رجایی درباره ولایت فقیه و رهبری امامخمینی معتقد بود مسئله رهبری بنا بر ضرورت انقلاب باید بهدرستی شناخته شود. از نظر او رهبری نه در شخص امامخمینی، بلکه در موضوع «امام» و «مرجع تقلید» متقوم است و جایگاه مرجع تقلید با رهبران سیاسی فرق میکند. او با این نگاه به جایگاه امامخمینی، همه حرکات خود را مبتنی بر نگاهی شرعی میدانست که یک مرجع تقلید مشخص میکند. او به مخاطبان خود تأکید میکرد پیوند خود با امامخمینی و مرجعیت را بهدرستی درک کنند؛ زیرا این پیوند، پیوند اعتقادی است نه پیوند سیاسی، بلکه پیوند سیاسی یک بعد از ابعاد رهبری است.[۴۵]
امامخمینی نیز به مناسبتهای مختلف از کارکرد و صداقت و سادهزیستی رجایی دفاع[۴۶] و از سادهزیستی و پشتوانه مردمی وی ستایش میکرد.[۴۷] ایشان در برابر برخی نقدهای بنیصدر که جایگاه علمی او را زیر سؤال میبرد، عقل رجایی را بیشتر از علم او شمرد[۴۸] و او را انسانی زجردیده و برآمده از میان توده مردم دانست.[۴۹] ایشان، رجایی را فرزند متعهد، مسئول و محبوب آحاد جامعه میدانست که در خدمتگزاری هیچگاه کوتاهی نکرد[۵۰] و با کردارش، معلم اخلاق به شمار میرفت.[۵۱] به باور ایشان، رجایی گرچه از دستفروشی به ریاستجمهوری رسید؛ اما مشاغل مهم بر روحیه او اثر منفی نداشت و او عزت نفس بالایی داشت.[۵۲]
💠 شهادت 💠
رجایی در کمتر از یک ماه پس از احراز سِمت ریاستجمهوری، در یکی از جلسات شورای امنیت ملی در ساعت ۱۴ و ۴۵ دقیقه روز یکشنبه هشتم شهریور ۱۳۶۰، به سبب بمبگذاری مسعود کشمیری یکی از عوامل نفوذیِ سازمان تروریستی مجاهدین خلق(منافقین) در ساختمان نخستوزیری، به همراه محمدجواد باهنر، نخستوزیر و وحید دستجردی رئیس شهربانی کل کشور و گروهی دیگر به شهادت رسید.[۵۳]
۱.۸k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.