سناریو
وقتی باهم اشپزی میکنین
کیتا: تو دست به سیاه و سفید نمیزنی اون خودش همه چیز رو درست کرده
_خب چاگیا بیا غذا بخور
♡♡♡
هانبین: ا. ت بیا بریم خونه مامانم
+چرا؟؟
_چون اگه تو غذا درست کنی من راهی بیمارستان میشم
♡♡♡
جئونگیون: باشه ولی من طرف نمیشورم
+باشه پس پیاز خورد کن
_خب طرفاا کجان ظرفارو بشورم اهان اینا هاشن چقدر دلم برای شما ظرف های کثیف تنگ شده بود
♡♡♡
سونگ ایون: چقدر نمک بریزم
+یکم خیلی کم
از اونحایی که دهن نمکپاش باز بود همه نمک ها رو ریخت تو سوپ بهتم. چیزی نگفت وقتی خوردین با یک ماه تو دست شویی میخوابیدین
♡♡♡
اونسو: ایشون معروف به سر اشپز
برات لازانیا و مرغ سوخاری دست کرده
♡♡♡
جونگ هیون: والا من بلد نیستم بیا از بیرون سفارش بدیم
♡♡♡
جیهو: زده برنج رو سوزونده گردنم نمیگیره
+یا جیهویاااا برنج رو سوزوندی
_من نکردم
+تو کردی
_نکردم
(این داستان ادامه دارد)
کیتا: تو دست به سیاه و سفید نمیزنی اون خودش همه چیز رو درست کرده
_خب چاگیا بیا غذا بخور
♡♡♡
هانبین: ا. ت بیا بریم خونه مامانم
+چرا؟؟
_چون اگه تو غذا درست کنی من راهی بیمارستان میشم
♡♡♡
جئونگیون: باشه ولی من طرف نمیشورم
+باشه پس پیاز خورد کن
_خب طرفاا کجان ظرفارو بشورم اهان اینا هاشن چقدر دلم برای شما ظرف های کثیف تنگ شده بود
♡♡♡
سونگ ایون: چقدر نمک بریزم
+یکم خیلی کم
از اونحایی که دهن نمکپاش باز بود همه نمک ها رو ریخت تو سوپ بهتم. چیزی نگفت وقتی خوردین با یک ماه تو دست شویی میخوابیدین
♡♡♡
اونسو: ایشون معروف به سر اشپز
برات لازانیا و مرغ سوخاری دست کرده
♡♡♡
جونگ هیون: والا من بلد نیستم بیا از بیرون سفارش بدیم
♡♡♡
جیهو: زده برنج رو سوزونده گردنم نمیگیره
+یا جیهویاااا برنج رو سوزوندی
_من نکردم
+تو کردی
_نکردم
(این داستان ادامه دارد)
۳.۷k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.