گیمر من p1
...تهیونگ...
من تهیونگم و تو یه خانواده عادی بزرگ شدم اما خانواده ی من ادمای سردی هستن و همیشه منو خواهرم رو محدود میکردن من اجازه نداشتم با هرکسی که میخواستم بیرون برم یا جوری لباس بپوشم که دوست داشتم همیشه باید پدرم هرچی که میگفت رو انجام بدم من از این وضیعت خوشم نمیومد میخواستم یه جوری خودمو شاد کنم و خودم باشم تا با یه بازی اشنا شدم اسم بازیش (ریل لایف) بود وقتی ۱۶ سالم بود تو مدرسه تعریفش رو شنیده بودم
(فلش بک به ۱۶ سالگی تهیونگ)
...تهیونگ...
توی کلاس برای خودم نشسته بودم که حرفای دونفر از همکلاسیام توجه ام رو جلب کرده بود
همکلاسی ۱:واقعا بازیش عالی بود بهتر از این نمیشه منتظرم مدرسه زود تموم شه تا برم دوباره بازی کنم
همکلاسی ۲:ارهههه واقعا بازیش خوبه انگار واقعا اونجا بودم
...تهیونگ...
من که نمیتونم زیاد خوش بگذرونم پس با بازی سر خودم رو گرم میکنم
تهیونگ:ببخشید
همکلاسی ۲:بله؟
تهیونگ:داشتم به حرفاتون گوش میکردم داشتین راجب یه بازی حرف میزدین درسته؟
همکلاسی ۲:اره چطور مگه؟
تهیونگ:اسم بازیش چیه؟
همکلاسی ۲:اسم بازیش (ریل لایفه) خیلی خوبه
تهیونگ:عا ممنونم
(زنگ مدرسه میخوره)
...تهیونگ...
رفتم خونمون و فورا بازی رو نصب کردم و یکم بازیش کردم چقدر خوبه اینجا میتونم هر لباسی که دوست دارم بپوشم و با هرکی که بخوام میتونم دوست باشم
(فلش بک به الان)
از اون موقع این بازی رو دارم خداروشکر بابام با این بازی مشکلی نداره...داشتم بازی میکردم و تو کافه داشتم قهوه میخوردم که یه نفر وارد کافه شد از استایلش خوشم اومد و ایدیش رو دیدم براش درخواست دوستی فرستادم
...جونگ کوک...
من جونگ کوکم وقتی بچه بودم پدر و مادرم از هم طلاق گرفته بودن منم رفتم با پدرم زندگی کردم پدرم ادم حروم*زاده ای بود مامانم حق داشت از پدرم جدا شه اخه پدرم ادم بد دهنی بود و همیشه مادرم رو میزد از وقتی که بابام و مادرم طلاق گرفتن بابام بیشتر از قبل منو میزنه وقتی بچه بودم نمیدونستم باید چیکار کنم اما از ۱۴ سالگیم فهمیدم چیکار کنم تا دیگه منو نزنه
(فلش بک به قبلا)
...جونگ کوک...
من ۱۰ سالم بود که توی دادگاه بودم قاضی داشت ازم سوال میکرد
قاضی:پسر کوچولو دوست داری با کی زندگی کنی؟
...جونگ کوک...
میخواستم با مامانم باشم چون اون مهربونه اما من فقط براش یه بار اضافه هستم اون نمیتونه از من مراقبت کنه اما بابام میتونم زندگی کنم درسته اون منو میزنه اما حداقل پولداره و اذیت نمیشه
جونگ کوک:بابام
مامان جونگ کوک:پسرم چی داری میگی؟اون تورو اذیت میکنه!
بابا جونگ کوک:دهنتو ببند اون انتخاب درستی کرده
قاضی:مامانت اذیتت کرده؟
جونگ کوک:نه
قاضی:بابات چی؟
جونگ کوک:بابام پولداره میخوام با اون باشم
قاضی:باشه
#فیک
من تهیونگم و تو یه خانواده عادی بزرگ شدم اما خانواده ی من ادمای سردی هستن و همیشه منو خواهرم رو محدود میکردن من اجازه نداشتم با هرکسی که میخواستم بیرون برم یا جوری لباس بپوشم که دوست داشتم همیشه باید پدرم هرچی که میگفت رو انجام بدم من از این وضیعت خوشم نمیومد میخواستم یه جوری خودمو شاد کنم و خودم باشم تا با یه بازی اشنا شدم اسم بازیش (ریل لایف) بود وقتی ۱۶ سالم بود تو مدرسه تعریفش رو شنیده بودم
(فلش بک به ۱۶ سالگی تهیونگ)
...تهیونگ...
توی کلاس برای خودم نشسته بودم که حرفای دونفر از همکلاسیام توجه ام رو جلب کرده بود
همکلاسی ۱:واقعا بازیش عالی بود بهتر از این نمیشه منتظرم مدرسه زود تموم شه تا برم دوباره بازی کنم
همکلاسی ۲:ارهههه واقعا بازیش خوبه انگار واقعا اونجا بودم
...تهیونگ...
من که نمیتونم زیاد خوش بگذرونم پس با بازی سر خودم رو گرم میکنم
تهیونگ:ببخشید
همکلاسی ۲:بله؟
تهیونگ:داشتم به حرفاتون گوش میکردم داشتین راجب یه بازی حرف میزدین درسته؟
همکلاسی ۲:اره چطور مگه؟
تهیونگ:اسم بازیش چیه؟
همکلاسی ۲:اسم بازیش (ریل لایفه) خیلی خوبه
تهیونگ:عا ممنونم
(زنگ مدرسه میخوره)
...تهیونگ...
رفتم خونمون و فورا بازی رو نصب کردم و یکم بازیش کردم چقدر خوبه اینجا میتونم هر لباسی که دوست دارم بپوشم و با هرکی که بخوام میتونم دوست باشم
(فلش بک به الان)
از اون موقع این بازی رو دارم خداروشکر بابام با این بازی مشکلی نداره...داشتم بازی میکردم و تو کافه داشتم قهوه میخوردم که یه نفر وارد کافه شد از استایلش خوشم اومد و ایدیش رو دیدم براش درخواست دوستی فرستادم
...جونگ کوک...
من جونگ کوکم وقتی بچه بودم پدر و مادرم از هم طلاق گرفته بودن منم رفتم با پدرم زندگی کردم پدرم ادم حروم*زاده ای بود مامانم حق داشت از پدرم جدا شه اخه پدرم ادم بد دهنی بود و همیشه مادرم رو میزد از وقتی که بابام و مادرم طلاق گرفتن بابام بیشتر از قبل منو میزنه وقتی بچه بودم نمیدونستم باید چیکار کنم اما از ۱۴ سالگیم فهمیدم چیکار کنم تا دیگه منو نزنه
(فلش بک به قبلا)
...جونگ کوک...
من ۱۰ سالم بود که توی دادگاه بودم قاضی داشت ازم سوال میکرد
قاضی:پسر کوچولو دوست داری با کی زندگی کنی؟
...جونگ کوک...
میخواستم با مامانم باشم چون اون مهربونه اما من فقط براش یه بار اضافه هستم اون نمیتونه از من مراقبت کنه اما بابام میتونم زندگی کنم درسته اون منو میزنه اما حداقل پولداره و اذیت نمیشه
جونگ کوک:بابام
مامان جونگ کوک:پسرم چی داری میگی؟اون تورو اذیت میکنه!
بابا جونگ کوک:دهنتو ببند اون انتخاب درستی کرده
قاضی:مامانت اذیتت کرده؟
جونگ کوک:نه
قاضی:بابات چی؟
جونگ کوک:بابام پولداره میخوام با اون باشم
قاضی:باشه
#فیک
۸۳۳
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.