Part:37

Part:37
فلش بک به صبح*
یونا ویو*
با حس اینکه یکی داره نگام میکنه بیدار شدم ولی چشمامو باز نکردم انگار تو بغل ینفر بودم ولی بجز منو کوک کسی تو اتاق نخابیده بود خاستم بلند شم که دوتا دست دورم قفل شده بود
خیلی گرمم بود تو همون حالت چرخیدم و چشمامو باز کردم تو بغل کوک بودم داشتم از ذوق میمردم ولی چرا من تو بغلشم؟ چرا منو بغل کرده الان میمیرم وای خدایا اون پیرسینگ گوشه لبش لبای سرخش وایسا کوک چیزی تنش نبودو من دستام رو سینش بود ک چشمامو باز کرد و به چشماش خیره شدم انقد غرق دیدنش شدم ک متوجه صدا زدناش نبودم و با بکشنی جلو چشمام ب خودم اومدم
٪گوگولی منو با چشات خوردی
$ک...کوک و..ولم کن من تو بغل تو چیکار میکنم
٪خانوم دیشب خودشو انداخت تو بغل من نمیزاشت تکون بخورم تا صب نتونستم راحت بخابم الان طلبکارم هست
$چ...چی خ.خوب ولم کن الان
٪نمیخام
$موندم اگه اون دختری ک دوستش داری بفهمه منو ول نمیکنی باهات دیت ادامه میده یا نه
٪حسودیت شده به دختره؟
$نخیر چرا باید به اون دختر حسودیم بشه تازه من کلا دوروزه تورو میشناسم چرا باید عاشقت بشم
٪الان اعتراف کردی؟
$چیی
٪من نگفتم ک عاشقم شدی یا نه ولی تو گفتی پس عاشقمی
$یاااا(میزد به سینه کوک)ولم ک...
کوک لباشو گذاشت رو لبای یونا ک بعد از ده ثانیه نفس یونا بند اومد و زد به سینه کوک
$مردم ولم کن اصن چرا منو میبوسی. توکه عاشق ی دختر دیگه ای(ناراحت)
٪دختری ک دیشب میگفتم تویی چقدم خنگی من تاحالا با هیچ دختری نبودم حتی هیچکس جرعت نزدیک شدن بهم رو نداشته و نداره ولی من تورو بوسیدم پس بدون خیلی خاصی ک من عاشقت شدم....