سربازی ۸
جی هوپ لبخند زد و اومد بیرون و درو بست و به آت گفت:
اسمت چیه؟
آت با خجالت لبخندی زد و گفت:
اسمم،اسمم...،اته
جی هوپ:
از آشناییت خیلی خوشبختم آت اصلا بهت نمی خوره که کره ای باشی چون که ما کره اییا زیادی مژه نداریم
آت خنده ای کرد و گفت:
خیلی دقته زیادی داری جی هوپ! آره من کره ای نیستم من از ایران اومدم
جی هوپ:
ایران!چجوری آخه!؟صبر کن ببینم ... تو، ارمی هستی!؟؟
آت لبخندی زد و گفت:
آره من، من ارمی ام، ما خودمون هم نمی خواستیم با شما ها تو یه خوابگاه باشیم چون که نمی خواستیم مزاحمتون بشیم بابای آیو چون مسئول این جاس ما رو گذاشته تو خوابگاهه اعضا
جی هوپ خنده ای کرد و گفت:
چقد تو و آیو با ملاحظه این ، خب البته منماگه جای بابای آیو بودم شما رو میذاشتم تو خوابگاه خودمون چون بقیه ی آدمای اینجا معلوم نیست که چجوری پس بهتره تو همین خوابگاه بمونین
#BTS
#سربازی
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
اسمت چیه؟
آت با خجالت لبخندی زد و گفت:
اسمم،اسمم...،اته
جی هوپ:
از آشناییت خیلی خوشبختم آت اصلا بهت نمی خوره که کره ای باشی چون که ما کره اییا زیادی مژه نداریم
آت خنده ای کرد و گفت:
خیلی دقته زیادی داری جی هوپ! آره من کره ای نیستم من از ایران اومدم
جی هوپ:
ایران!چجوری آخه!؟صبر کن ببینم ... تو، ارمی هستی!؟؟
آت لبخندی زد و گفت:
آره من، من ارمی ام، ما خودمون هم نمی خواستیم با شما ها تو یه خوابگاه باشیم چون که نمی خواستیم مزاحمتون بشیم بابای آیو چون مسئول این جاس ما رو گذاشته تو خوابگاهه اعضا
جی هوپ خنده ای کرد و گفت:
چقد تو و آیو با ملاحظه این ، خب البته منماگه جای بابای آیو بودم شما رو میذاشتم تو خوابگاه خودمون چون بقیه ی آدمای اینجا معلوم نیست که چجوری پس بهتره تو همین خوابگاه بمونین
#BTS
#سربازی
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
۳.۱k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.