پارت ۱
تو برای دیدن عضا رفتی و اونجا خیلی شلوغ بود همراه یکی از دوستات رفته بودی اونجا خیلی طول کشید ولی بالاخره رسیدی
و رفتی داخل تو بایست یونگی بود پس زود دوست داشتی ببینیش که عضوها رو دیدی و باهاشون حرف زدی
خلاصه بلاخره رسیدی به یونگی تا یونگی رو دیدی دست و پات
رو گم کردی نمی دوستی چی بگی چون تمام مدت یونگی یه جور خاصی نگات می کرد باهاش صحبت کردی
و بهش گفتی من
♡: من خیلی خیلی دوست دارم
♤ ممنونم
♡ همین
♤ چیز دیگه ای هم باید میگفتم
♡ نه نه درست میگی
اینجا بود که دوستت میدونه رو یونگی کراش
هستی یه هو سرت رو میگیره میمیچسبونه
به لب های
یونگی بعد تو سریع میکشی کنار و فرار میکنی
♡ معذرت میخام
♤ چیشد الان چه اتفاقی افتاده
¿ هیچی دوستم تو رو بوسید همین
♤ همین آنقدر ساده هست آره
¿ آره دیگه
♤ نمیدونم چی بهتون بگم
¿ نیازی نیست چیزی بگی
خب دوستم رک ساده اومد بهت گفتم که دوست داره بعد تو راحت بهش گفتی که ممنونم خب این به احساسات اون صدمه
زد
♤ و این دلیل خوبی برای بوسیدن من هست آره
¿ از دلیل خوبی هست
به این رو بگیر
♤ چی هست این چرا باید این رو بگیرم ها
¿ شیرنی هست تموم شب رو بیدا مونده تا این رو برات بپزه
♤ نمیخوام بده به خودش
¿ گفتم بگیرش
یونگی ازش شیرینی رو گرفت و گذاشت کنار پاش
کیم یوجونگ هم رفت و سریع اومد پیش تو داشتی گریه میکرده و پیاده به سمت خونه میرفتی
¿ کیم سوبین وایستا حرف بزنیم
♡ چه حرفی مونده بزنیم ها تو بگو{ با گریه }
♡ حتما از من بدش اومده
¿ نه چرا بدش اومد باشه ها
♡ چون من چندشم
¿ کی گفته تو چندشم ها
تو داری بدو بدو میری سمت خونه با گریه زیاد بدو بدو میکردی
¿ یا کیم سوبین وایستا یه دقیقه حرف بزنیم نفسم بالا نمیاد
♡ چی میخوای بگی ها بگو وایستا دم
¿ من شمارت رو گذاشتم تو جعبه ی شیرینی
♡ چی چیکار کردی چرا همچین کاری کردی ها
الان بیشتر از من متنفر میشه الان چی کارکنم ها
¿ هیچ کاری قرار نیست بکنی دوست من همچی خودش درست پیش میره
اگه پارت بعد هم میخواید لطفا به قوانین که گذاشتم اهمیت بدید با تشکر از همه شما دوستان
و رفتی داخل تو بایست یونگی بود پس زود دوست داشتی ببینیش که عضوها رو دیدی و باهاشون حرف زدی
خلاصه بلاخره رسیدی به یونگی تا یونگی رو دیدی دست و پات
رو گم کردی نمی دوستی چی بگی چون تمام مدت یونگی یه جور خاصی نگات می کرد باهاش صحبت کردی
و بهش گفتی من
♡: من خیلی خیلی دوست دارم
♤ ممنونم
♡ همین
♤ چیز دیگه ای هم باید میگفتم
♡ نه نه درست میگی
اینجا بود که دوستت میدونه رو یونگی کراش
هستی یه هو سرت رو میگیره میمیچسبونه
به لب های
یونگی بعد تو سریع میکشی کنار و فرار میکنی
♡ معذرت میخام
♤ چیشد الان چه اتفاقی افتاده
¿ هیچی دوستم تو رو بوسید همین
♤ همین آنقدر ساده هست آره
¿ آره دیگه
♤ نمیدونم چی بهتون بگم
¿ نیازی نیست چیزی بگی
خب دوستم رک ساده اومد بهت گفتم که دوست داره بعد تو راحت بهش گفتی که ممنونم خب این به احساسات اون صدمه
زد
♤ و این دلیل خوبی برای بوسیدن من هست آره
¿ از دلیل خوبی هست
به این رو بگیر
♤ چی هست این چرا باید این رو بگیرم ها
¿ شیرنی هست تموم شب رو بیدا مونده تا این رو برات بپزه
♤ نمیخوام بده به خودش
¿ گفتم بگیرش
یونگی ازش شیرینی رو گرفت و گذاشت کنار پاش
کیم یوجونگ هم رفت و سریع اومد پیش تو داشتی گریه میکرده و پیاده به سمت خونه میرفتی
¿ کیم سوبین وایستا حرف بزنیم
♡ چه حرفی مونده بزنیم ها تو بگو{ با گریه }
♡ حتما از من بدش اومده
¿ نه چرا بدش اومد باشه ها
♡ چون من چندشم
¿ کی گفته تو چندشم ها
تو داری بدو بدو میری سمت خونه با گریه زیاد بدو بدو میکردی
¿ یا کیم سوبین وایستا یه دقیقه حرف بزنیم نفسم بالا نمیاد
♡ چی میخوای بگی ها بگو وایستا دم
¿ من شمارت رو گذاشتم تو جعبه ی شیرینی
♡ چی چیکار کردی چرا همچین کاری کردی ها
الان بیشتر از من متنفر میشه الان چی کارکنم ها
¿ هیچ کاری قرار نیست بکنی دوست من همچی خودش درست پیش میره
اگه پارت بعد هم میخواید لطفا به قوانین که گذاشتم اهمیت بدید با تشکر از همه شما دوستان
۳.۹k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.