رمان عشق ممنوعه پارت ۹
ارس. دیا واسه چی میخوای بری
دیا. مامانم زنگ زد گفت بیا مهمون داریم
ارس. اوک
دیا. راسی اری
ارس. جانم
دیا. چرا با اون پسره اونجوری حرف میزدی
ارس. چون چند ساله پیش یه اتفاق افتاد که منو خیلی ناراحت کرد ما قبلا رفیقای خیلی خوبی بودیم
دیا. میشه بگی چه اتفاقی
ارس. هرچی راجبش ندونی بهتره
دیا. چرا
ارس. چون ممکنه رابطمون بهم بخوره
دیا. آها پس هیچی روشن کن بریم
ارس. باش
اری ماشینو روشن کرد و رفتیم سمت خونه ی آهنگ گذاشتم مسخرع بازی درمیاورد
رسیدیم دم در خونه(راستی از رابطه دیانا و ارسلان فقط مامان باباش خبر دارن)
یه دفه......
برید تو خماری
تا پارت بعدی..
دیا. مامانم زنگ زد گفت بیا مهمون داریم
ارس. اوک
دیا. راسی اری
ارس. جانم
دیا. چرا با اون پسره اونجوری حرف میزدی
ارس. چون چند ساله پیش یه اتفاق افتاد که منو خیلی ناراحت کرد ما قبلا رفیقای خیلی خوبی بودیم
دیا. میشه بگی چه اتفاقی
ارس. هرچی راجبش ندونی بهتره
دیا. چرا
ارس. چون ممکنه رابطمون بهم بخوره
دیا. آها پس هیچی روشن کن بریم
ارس. باش
اری ماشینو روشن کرد و رفتیم سمت خونه ی آهنگ گذاشتم مسخرع بازی درمیاورد
رسیدیم دم در خونه(راستی از رابطه دیانا و ارسلان فقط مامان باباش خبر دارن)
یه دفه......
برید تو خماری
تا پارت بعدی..
۱۹.۰k
۰۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.