پارت 12
پارت 12
کاپل یونبین
تا اینکه یونجون گفت: ...
یونجون: سوبین میتونم یه چیزی بهت بگم؟
سوبین: امممم!
یونجون : من تو رو...
سوبین: بگو دیگه!
یونجون : من... تو... رو... دو... دوست... دارمم😖
و سوبین رو بغلش کرد! سوبین از تعجب ابنباتی که تو دستش بود رو ول کرد!
سوبین: من... منم... دو... دو.. دوس.. دوست... دارم🥺
( فردای آن روز)
سوبین: یو... یونجون!
یونجون: جانم؟
سوبین: میای امروز بریم پشت بوم؟
یونجون: معلومه! از این به بعد هر جا که تو باشی منم هستم! یکیم دیگه غیر از من حق نداری پیش کسی بشینی!
سوبین: باشه!
یونجون: خب پس حالا بیا بشین پیش من...
کاپل یونبین
تا اینکه یونجون گفت: ...
یونجون: سوبین میتونم یه چیزی بهت بگم؟
سوبین: امممم!
یونجون : من تو رو...
سوبین: بگو دیگه!
یونجون : من... تو... رو... دو... دوست... دارمم😖
و سوبین رو بغلش کرد! سوبین از تعجب ابنباتی که تو دستش بود رو ول کرد!
سوبین: من... منم... دو... دو.. دوس.. دوست... دارم🥺
( فردای آن روز)
سوبین: یو... یونجون!
یونجون: جانم؟
سوبین: میای امروز بریم پشت بوم؟
یونجون: معلومه! از این به بعد هر جا که تو باشی منم هستم! یکیم دیگه غیر از من حق نداری پیش کسی بشینی!
سوبین: باشه!
یونجون: خب پس حالا بیا بشین پیش من...
۴.۶k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.