•مستر جئون • part ۲۹
_بپرس
+تو قبلاً یکی از مریضام بودی ؟
_چطور
+چون یه روانشناسم میفهمم
_انقد معلومه
+نه اصلا خوب داری ظاهرت رو نگر میداری اما من میفهمم
_قبل از اینکه بیای بیمارستان قرار بود پیشم بمونی تا منو خوب کنی اما نشد ..
+خب من چرا اومدم اصلا بیمارستان
_یکم بحثمون در اومد برای همین تو از خونه زدی بیرون و..افتادی ...تو دره
+سر چی
_خب...اونو نمیخوام بگم اگر اشکالی نداره
+چرا ..بلاخره باید دلیل تصادفم رو بدونم
وقتی این سوال رو پرسیدم ماشین رو بغل نگه داشت کنار یه رودخونه
_پیاده شو حرف بزنیم
پیاده شدم رفتیم کنار آب نشستیم فک کنم ساعت ۱یا ۲شب بود
_ببین ا.ت ،من قبلاً مریض تو بودم آقای جئون رو میشناسی
+هوم آره چطور
_من پسر اونم ،اون منو قایمکی آورد بستری کرد و فقط تو میدونستی که من پسر آقای جئونم ،۳روز پیشت موندم اما پدرم رضایت داد از اونجا بیام بیرون ،مادرم مرده بود و کلی پول و ملک و املاک و زمین بهم رسیده بود و میخواست اونارو بگیره ،اون شبی که تو مرخصی بودی من بهت پیام دادم که مرخص شدم ودارم میرم خارج از کشور ،بعد از دو سال که میشد همین یه هفته پیش برگشتم و بهت گفتم با من بیای یجایی ،توی این دوسال فهمیده بودم عاشقت شدم و برگشتم تا تورو پیش خودم نگه دارم و آوردم توی همین خونه ی توی جنگلم ،که من بخاطر قرص هایی که برای افسردگیم و ..مصرف میکنم سر درد گرفتم و کنترلم رو از دست دادم نمیخواستم بهت آسیب برسه ...
حمایت بیب 🖤
+تو قبلاً یکی از مریضام بودی ؟
_چطور
+چون یه روانشناسم میفهمم
_انقد معلومه
+نه اصلا خوب داری ظاهرت رو نگر میداری اما من میفهمم
_قبل از اینکه بیای بیمارستان قرار بود پیشم بمونی تا منو خوب کنی اما نشد ..
+خب من چرا اومدم اصلا بیمارستان
_یکم بحثمون در اومد برای همین تو از خونه زدی بیرون و..افتادی ...تو دره
+سر چی
_خب...اونو نمیخوام بگم اگر اشکالی نداره
+چرا ..بلاخره باید دلیل تصادفم رو بدونم
وقتی این سوال رو پرسیدم ماشین رو بغل نگه داشت کنار یه رودخونه
_پیاده شو حرف بزنیم
پیاده شدم رفتیم کنار آب نشستیم فک کنم ساعت ۱یا ۲شب بود
_ببین ا.ت ،من قبلاً مریض تو بودم آقای جئون رو میشناسی
+هوم آره چطور
_من پسر اونم ،اون منو قایمکی آورد بستری کرد و فقط تو میدونستی که من پسر آقای جئونم ،۳روز پیشت موندم اما پدرم رضایت داد از اونجا بیام بیرون ،مادرم مرده بود و کلی پول و ملک و املاک و زمین بهم رسیده بود و میخواست اونارو بگیره ،اون شبی که تو مرخصی بودی من بهت پیام دادم که مرخص شدم ودارم میرم خارج از کشور ،بعد از دو سال که میشد همین یه هفته پیش برگشتم و بهت گفتم با من بیای یجایی ،توی این دوسال فهمیده بودم عاشقت شدم و برگشتم تا تورو پیش خودم نگه دارم و آوردم توی همین خونه ی توی جنگلم ،که من بخاطر قرص هایی که برای افسردگیم و ..مصرف میکنم سر درد گرفتم و کنترلم رو از دست دادم نمیخواستم بهت آسیب برسه ...
حمایت بیب 🖤
۷.۳k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.