ریکشن پسرای اسلیترین اگه...
★اگه توی مهمونی لباس باز بپوشی...★
متیو:(وقتی دید تو با لباسی سبز تیرهای که جلوی سینت رو نمایش میداد اومدی تو مجلس دندون هایش رو از عصبانیت به هم فشار داد و مچت رو گرفت و به اتاق خالی کشوند) «مگه من به تو نگفتم بدنت ماله منه؟! هوم؟! باید یا داوری کنم؟!» (استغفرالله ا/ت خواهرم برو چادر بپوش...😔😂)
تام:(کت مشکیش رو انداخت روی بدنت و با صدایی خش دار گفت..) «تو خونه باهم حرف میزنیم...» (فقط حرف؟! :) 😂)
دریکو:(وقتی دید چجوری تو اون لباس میدرخشی گفت) «خیلی بهت میاد دارلینگ...نگران نگاه بقیه نباش هر لباسی که میخوای بپوش کسی مزاحمت شد میدونم چیکارش کنم...😉»
تئو:(سیگارش رو انداخت زمین و با پاش لهش کرد و لبش رو نزدیک گوشت اورد و گفت) «یا اجازه کی اینو پوشیدی؟ مگه نگفتم فقط برای من بپوشش؟!» (اه اه چندشششش😂)
لورنزو:«دارلینگ تو تنت عالیه ولی یک چیزیو فراموش کردی...فکر نمیکنی زیادی بازه؟!»
اینم از این... ریکشن بعدی چی باشه؟! 😉💚
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby💚🐍
متیو:(وقتی دید تو با لباسی سبز تیرهای که جلوی سینت رو نمایش میداد اومدی تو مجلس دندون هایش رو از عصبانیت به هم فشار داد و مچت رو گرفت و به اتاق خالی کشوند) «مگه من به تو نگفتم بدنت ماله منه؟! هوم؟! باید یا داوری کنم؟!» (استغفرالله ا/ت خواهرم برو چادر بپوش...😔😂)
تام:(کت مشکیش رو انداخت روی بدنت و با صدایی خش دار گفت..) «تو خونه باهم حرف میزنیم...» (فقط حرف؟! :) 😂)
دریکو:(وقتی دید چجوری تو اون لباس میدرخشی گفت) «خیلی بهت میاد دارلینگ...نگران نگاه بقیه نباش هر لباسی که میخوای بپوش کسی مزاحمت شد میدونم چیکارش کنم...😉»
تئو:(سیگارش رو انداخت زمین و با پاش لهش کرد و لبش رو نزدیک گوشت اورد و گفت) «یا اجازه کی اینو پوشیدی؟ مگه نگفتم فقط برای من بپوشش؟!» (اه اه چندشششش😂)
لورنزو:«دارلینگ تو تنت عالیه ولی یک چیزیو فراموش کردی...فکر نمیکنی زیادی بازه؟!»
اینم از این... ریکشن بعدی چی باشه؟! 😉💚
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
follow for more baby💚🐍
۱۵.۷k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.