یه مافیا نباید عاشق شه ولی....
یه مافیا نباید عاشق شه ولی....
+لوسییی آجوماا
لوسی:پدصگ خر اینطوری میری نمیگی خواهرت دق میکنه
آجوما:خوش برگشتی دخترم فقط این بچه...
+بچه ی ماست دوماهشه
لوسی:خاله قربونت بره
آج:بدش ببینم ای خدا شبیه خودته
×شبیه من نیست؟
آج:خوشبختانه نه زیاد
+باید یادآوری کنم که لنگه باباشه اصلا باباشه توی سایز کوچیکتر
×برو تو الان بچه سرما میخوره
ویو ات:حسودیم شد قبلا فقط به من این حرفو میزد انتظار داشتم به منم اینو بگه ناسلامتی مادر بچشم انگار نه انگار که خودش مقصره بچه رو بغل کرد و برد حتی مثل قبل دستمم نگرفتبغض کردم باید بهش بفهمونم که هنوزم ناراحتم بهتره یکم سرد باهاش برخورد کنم
×ات
+چیه(سرد)
×پوشک سوهو
+اومدم(سرد**بچه ها ات کلا سرد رفتار میکنه)
**پوشکشو عوض کرد و بچه رو تو بغلش گرفت واسش لالایی میخوند صداش محشر بود جیمینم غرق نگاه کردن بهش بود که یهو صدای گریه ی بچه بلند شد **
+پسر مامان شیر میخواد؟بیا بریم بهش شیر بدم
.
.
میشه بری بیرون؟
×ات
+گفتم میشه بری بیرون؟
×واقعا دلیل خجالت کشیدنتو نمیفهمم ات سرمو خورد صداش بهش شیر بده نگاهت نمیکنم
+(بیخیال شد و به سوهو شیر داد)
ویو ات:وقتی سوهو شیرشو خورد داشت با نوک سینه هام بازی میکرد ولی چون داشت میخوابید کاریش نداشتم خوابش هنوز عمیق نشده بود که یهو جیمین گفت:
×لباساش خیسه باید براش بگیریم
+من قراره برم خونه خودم اونجا براش لباس دارم
×خونت کجاست؟
+فکر نمیکنم برات مهم باشه
×ات لطفا بس کن....
+لوسییی آجوماا
لوسی:پدصگ خر اینطوری میری نمیگی خواهرت دق میکنه
آجوما:خوش برگشتی دخترم فقط این بچه...
+بچه ی ماست دوماهشه
لوسی:خاله قربونت بره
آج:بدش ببینم ای خدا شبیه خودته
×شبیه من نیست؟
آج:خوشبختانه نه زیاد
+باید یادآوری کنم که لنگه باباشه اصلا باباشه توی سایز کوچیکتر
×برو تو الان بچه سرما میخوره
ویو ات:حسودیم شد قبلا فقط به من این حرفو میزد انتظار داشتم به منم اینو بگه ناسلامتی مادر بچشم انگار نه انگار که خودش مقصره بچه رو بغل کرد و برد حتی مثل قبل دستمم نگرفتبغض کردم باید بهش بفهمونم که هنوزم ناراحتم بهتره یکم سرد باهاش برخورد کنم
×ات
+چیه(سرد)
×پوشک سوهو
+اومدم(سرد**بچه ها ات کلا سرد رفتار میکنه)
**پوشکشو عوض کرد و بچه رو تو بغلش گرفت واسش لالایی میخوند صداش محشر بود جیمینم غرق نگاه کردن بهش بود که یهو صدای گریه ی بچه بلند شد **
+پسر مامان شیر میخواد؟بیا بریم بهش شیر بدم
.
.
میشه بری بیرون؟
×ات
+گفتم میشه بری بیرون؟
×واقعا دلیل خجالت کشیدنتو نمیفهمم ات سرمو خورد صداش بهش شیر بده نگاهت نمیکنم
+(بیخیال شد و به سوهو شیر داد)
ویو ات:وقتی سوهو شیرشو خورد داشت با نوک سینه هام بازی میکرد ولی چون داشت میخوابید کاریش نداشتم خوابش هنوز عمیق نشده بود که یهو جیمین گفت:
×لباساش خیسه باید براش بگیریم
+من قراره برم خونه خودم اونجا براش لباس دارم
×خونت کجاست؟
+فکر نمیکنم برات مهم باشه
×ات لطفا بس کن....
۴.۳k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.