فصل دوم پارت 62 ازدواج اجباری
فصل دوم پارت 62 ازدواج اجباری
★ویو ا/ت★
< با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم
ساعت 8 بود رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم بعد رفتم داخل آشپزخانه خدمتکارا میز غذا رو اماده کردن منم غذا خوردم و یه لباس پوشیدم و یه میکاپ کردم ( عکس میزارم ) نیونجین که خواب بود به پرستارش سپردم و رفتم نمایشگاه >
★ویو جونگکوک★
< اگر ا/ت اوکی باشه امشب با نیونجین برین شهر بازی کلا نمیتونم دیگه بدون ا/ت زندگی کنم به نیونجین هم عادت کردم خیلی شیطون و تو دل برو پس زنگ زدم ا/ت >
″مکالمهی ا/ت و جونگکوک″
¢ سلام
- سلام جونگکوکی
¢ چخبرا دختر چیکارا میکنی
- هیچی امدم نمایشگاه یه چندتا برگه رو امضاء کنم یکم کارا رو جمع کنم بعد ساعت 12 قرار برم جلسهی مدرسهی نیونجین
¢ اووو اوکی میگم امشب میایی بریم شهر بازی آخرین روز تابستانی نیونجین رو به پایان برسونیم
- اوکی ساعت چند؟
¢ ساعت 6 بریم که زودتر بیاییم نیونجین بخواب تا فرداش بره مدرسه
- اوکی بهت زنگ میزنم
¢ باشه بای
- بای
″پایان مکالمه″
شرط پارت بعد
35:« لایک ❤️
★ویو ا/ت★
< با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم
ساعت 8 بود رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم بعد رفتم داخل آشپزخانه خدمتکارا میز غذا رو اماده کردن منم غذا خوردم و یه لباس پوشیدم و یه میکاپ کردم ( عکس میزارم ) نیونجین که خواب بود به پرستارش سپردم و رفتم نمایشگاه >
★ویو جونگکوک★
< اگر ا/ت اوکی باشه امشب با نیونجین برین شهر بازی کلا نمیتونم دیگه بدون ا/ت زندگی کنم به نیونجین هم عادت کردم خیلی شیطون و تو دل برو پس زنگ زدم ا/ت >
″مکالمهی ا/ت و جونگکوک″
¢ سلام
- سلام جونگکوکی
¢ چخبرا دختر چیکارا میکنی
- هیچی امدم نمایشگاه یه چندتا برگه رو امضاء کنم یکم کارا رو جمع کنم بعد ساعت 12 قرار برم جلسهی مدرسهی نیونجین
¢ اووو اوکی میگم امشب میایی بریم شهر بازی آخرین روز تابستانی نیونجین رو به پایان برسونیم
- اوکی ساعت چند؟
¢ ساعت 6 بریم که زودتر بیاییم نیونجین بخواب تا فرداش بره مدرسه
- اوکی بهت زنگ میزنم
¢ باشه بای
- بای
″پایان مکالمه″
شرط پارت بعد
35:« لایک ❤️
۱۸.۲k
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.