https://wisgoon.com/p/9X6XWKEOCR/
https://wisgoon.com/p/9X6XWKEOCR/
پارت قبلی❤
زمانو ادامه میدم یه پارت خیلی طولانی
گیو به سمت اون پسر رفت و بغلش کرد و اون پسر هم بغلش کرد اومدن و نشستن سر میز که میتسوری پرسید:شما همدیگه رو میشناسید؟
گیو:راستش ایگورو برادر منه
میتسوری:او چه جالب من دوست دختر ایگورو هستم
شینوبو:گیو سان نگفته بودی برادر داری
گیو:یک خواهر و یک برادر دارم که خواهرم فوت شده
شینوبو:برای خواهرتون متاسفم گیو سان
یک ساعت بعد*
همه داخل خونه ایگورو*
میتسوری شراب و الکل اورد و خوردن اما شینوبو فقط یکم شراب خورد
بعد تصمیم گرفتن جرعت یا حقیقت بازی کنن
و افتاد روی میتسوری و گیو
میتسوری:جرعت یا حقیقت؟
گیو:جرعت
میتسوری خندید و گفت:شینوبو رو ببوس
گیو هم انجام داد و میتسوری یواشکی ازشون عکس گرفت
و یکی داشت در میزد ایگورو رفت در رو باز کنه
گیو شینوبو روشون رو برگردوندن و هر دو سرخ شدن
یهو دوما وارد شد و شینوبو یکمی ترسید بخواطر کارهایی که دوما انجام داده بود
و........
ببخشید اگه کم بود
پارت قبلی❤
زمانو ادامه میدم یه پارت خیلی طولانی
گیو به سمت اون پسر رفت و بغلش کرد و اون پسر هم بغلش کرد اومدن و نشستن سر میز که میتسوری پرسید:شما همدیگه رو میشناسید؟
گیو:راستش ایگورو برادر منه
میتسوری:او چه جالب من دوست دختر ایگورو هستم
شینوبو:گیو سان نگفته بودی برادر داری
گیو:یک خواهر و یک برادر دارم که خواهرم فوت شده
شینوبو:برای خواهرتون متاسفم گیو سان
یک ساعت بعد*
همه داخل خونه ایگورو*
میتسوری شراب و الکل اورد و خوردن اما شینوبو فقط یکم شراب خورد
بعد تصمیم گرفتن جرعت یا حقیقت بازی کنن
و افتاد روی میتسوری و گیو
میتسوری:جرعت یا حقیقت؟
گیو:جرعت
میتسوری خندید و گفت:شینوبو رو ببوس
گیو هم انجام داد و میتسوری یواشکی ازشون عکس گرفت
و یکی داشت در میزد ایگورو رفت در رو باز کنه
گیو شینوبو روشون رو برگردوندن و هر دو سرخ شدن
یهو دوما وارد شد و شینوبو یکمی ترسید بخواطر کارهایی که دوما انجام داده بود
و........
ببخشید اگه کم بود
۳.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.