𝒘𝒉𝒂𝒕 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒆𝒏𝒆𝒅
𝒘𝒉𝒂𝒕 𝒉𝒂𝒑𝒑𝒆𝒏𝒆𝒅
𝕻𝖆𝖗𝖙45
با دیدن اون همه بادیگارد داخل انبار جا خوردم
ولی به روی خودم نیاوردم به سمت یه در سیاه رنگ حرکت کردیم وقتی درو باز کردیم
یه عالمه اصل/حه اونجا بود و افرادی که داشتن اون هارو تمیز میکردن که نگاهم خورد
به یکیشون که داشت بدون دستکش کارشو
انجام میداد
معلوم بود که اون مسئول اینجاست
شوگا یه بار بهم گفته بود که نباید موقع درست کردن بار ها
یا تمیز کردن اصل/حه ها بدون دستکش کار کنن
اعصابم به خاطر حرف های دیشب شوگا خورد بود کار این مرده هم اعصابمو
بیشتر خورد میکرد پس با عصبانیت به سمتش رفتم
ا/ت: چرا داری بدون دستکش کار میکنی
مرده سرشو بالا اورد و بایه لبخند مسخره گفت پاستا که درست نمیکنیم این اصل/حست به نظر من یه ضعیفه ای مثل تا نباید اینجور جاها باشه
با این حرفش جا خوردم با خشم یقشو گرفتم و گفتم: چه گوهی خوردی
مرده: مواظب حرف زدنت باش بفهم چی میگی من اینجارو رو انگشتم میچرخونم بعد توی ضعیفه اومدی برا من تعیین تکلیف کنی
اینو با داد گفت که تا اومدم جوابشو بدم
که شوگا با خشم اومد سمتمون و گفت: اینجا چخبره
𝕻𝖆𝖗𝖙45
با دیدن اون همه بادیگارد داخل انبار جا خوردم
ولی به روی خودم نیاوردم به سمت یه در سیاه رنگ حرکت کردیم وقتی درو باز کردیم
یه عالمه اصل/حه اونجا بود و افرادی که داشتن اون هارو تمیز میکردن که نگاهم خورد
به یکیشون که داشت بدون دستکش کارشو
انجام میداد
معلوم بود که اون مسئول اینجاست
شوگا یه بار بهم گفته بود که نباید موقع درست کردن بار ها
یا تمیز کردن اصل/حه ها بدون دستکش کار کنن
اعصابم به خاطر حرف های دیشب شوگا خورد بود کار این مرده هم اعصابمو
بیشتر خورد میکرد پس با عصبانیت به سمتش رفتم
ا/ت: چرا داری بدون دستکش کار میکنی
مرده سرشو بالا اورد و بایه لبخند مسخره گفت پاستا که درست نمیکنیم این اصل/حست به نظر من یه ضعیفه ای مثل تا نباید اینجور جاها باشه
با این حرفش جا خوردم با خشم یقشو گرفتم و گفتم: چه گوهی خوردی
مرده: مواظب حرف زدنت باش بفهم چی میگی من اینجارو رو انگشتم میچرخونم بعد توی ضعیفه اومدی برا من تعیین تکلیف کنی
اینو با داد گفت که تا اومدم جوابشو بدم
که شوگا با خشم اومد سمتمون و گفت: اینجا چخبره
۱.۶k
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.