موهای صورتیت
فصل ۲
p7
آنیا: وقتی پاشدم دیدم رو تختم و دامیان با لباس بیرون کنار تخت خوابش برده حتما خیلی خسته بود
بخاطر همین بیدارش نکردم امروز هم که تعطیله
رفتم صبحونه آماده کردم که یکی یهو از مشت بغلم کرد
فهمیدم دامیانه
آنیا: صبح بخیر دامیان
دامیان: صبح بخیر عشقم
آنیا: بیا صبحونه بخوریم
خب بعد صبحونه گوشیه آنیا زنگ میخوره
آنیا: یعنی کیه
عه مامانه
یور: الو آنیا
آنیا: سلام مامان
یور: صبح بخیر آنیا خوبی دامیان خوبه
آنیا: آره ما خوبیم شما خوبی بابا خوبه
یور: آره سلام میرسونه
دیشب از یوری پرسیدم....
الان پارت بعدی رو میزارم😁💝
p7
آنیا: وقتی پاشدم دیدم رو تختم و دامیان با لباس بیرون کنار تخت خوابش برده حتما خیلی خسته بود
بخاطر همین بیدارش نکردم امروز هم که تعطیله
رفتم صبحونه آماده کردم که یکی یهو از مشت بغلم کرد
فهمیدم دامیانه
آنیا: صبح بخیر دامیان
دامیان: صبح بخیر عشقم
آنیا: بیا صبحونه بخوریم
خب بعد صبحونه گوشیه آنیا زنگ میخوره
آنیا: یعنی کیه
عه مامانه
یور: الو آنیا
آنیا: سلام مامان
یور: صبح بخیر آنیا خوبی دامیان خوبه
آنیا: آره ما خوبیم شما خوبی بابا خوبه
یور: آره سلام میرسونه
دیشب از یوری پرسیدم....
الان پارت بعدی رو میزارم😁💝
۲.۴k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.