مافیای خشن من
Part:7
سر و کله مامانم پیدا شد
م.ا: اتتتتتتتت (نگران و استرس😰)
ات: بلهههههه
م.ا: این چه قیافه ای هاااا(کمی بلند)
ات: اول سلام دوم بعد میگم الان حوصله ندارم (بی خیال 😒)
داشتم میرفتم بالا که مامانم گفت: یعنی چی حوصله ندارم(عصبی😡)
به حرفاش و داد و بی دادش اهمیتی ندادم و رفتم تو اتاقم ساعت تقریبا 2:40 دقیقه بود رفتم یه دوش 15مینی گرفتم و اومدم بیرون رفتم جلوی آینه و مو هام رو سشوار کشیدم و یکی از لباس ورزشی هام رو پوشیدم(می زارم) با یه کتونی مشکی پوشیدم موهام رو دم اسبی بستم می خواستم برم باشگاه چون وقتی عصبانی باشم ورزش کردن حالم رو خوب می کنه و ذهنم اروم میشه کیف کمریم رو برداشتم و داخلش کلت،ایرپاد و گوشیم رو گذاشتم (عکس همش رو می زارم) حرکت کردم سمت باشگاه چون یه باشگاه معروف نزدیک عمارت بود پا پیاده رفتم ایرپادم رو برداشتم و یه آهنگ پلی کردم و به راهم ادامه دادم توی راه به این فکر میکردم که چجوری از اون پسر اسکل انتقام بگیرم
بکشمش؟ شکنجش بدم؟ خانوادش رو گرو گروگان بگیرم؟ از مدرسه بندازمش بیرون؟...... فهمیدم از جک کمک میگیرم اون بهترین دوست منه البته دست راستم هم هست ما از بچگی با هم بزرگ شدیم ولی اون الان آمریکاست رفته تا ادامه درسش رو بخونه.... عیبی نداره میاد اینجا درسش رو ادامه میده گوشیم رو برداشتم و آهنگ رو قطع کردم و به جک زنگ زدم و بعد دو تا بوق برداشت
(مکالمه بین ات و جک)
ات:.....
بچها شرمنده نبودم پارت بعد رو چند ساعت دیگه میزارم اما شرط پارت بعدی
شرط: 15لایک
تا چند ساعت دیگه بای👋🏻❤️🔥
سر و کله مامانم پیدا شد
م.ا: اتتتتتتتت (نگران و استرس😰)
ات: بلهههههه
م.ا: این چه قیافه ای هاااا(کمی بلند)
ات: اول سلام دوم بعد میگم الان حوصله ندارم (بی خیال 😒)
داشتم میرفتم بالا که مامانم گفت: یعنی چی حوصله ندارم(عصبی😡)
به حرفاش و داد و بی دادش اهمیتی ندادم و رفتم تو اتاقم ساعت تقریبا 2:40 دقیقه بود رفتم یه دوش 15مینی گرفتم و اومدم بیرون رفتم جلوی آینه و مو هام رو سشوار کشیدم و یکی از لباس ورزشی هام رو پوشیدم(می زارم) با یه کتونی مشکی پوشیدم موهام رو دم اسبی بستم می خواستم برم باشگاه چون وقتی عصبانی باشم ورزش کردن حالم رو خوب می کنه و ذهنم اروم میشه کیف کمریم رو برداشتم و داخلش کلت،ایرپاد و گوشیم رو گذاشتم (عکس همش رو می زارم) حرکت کردم سمت باشگاه چون یه باشگاه معروف نزدیک عمارت بود پا پیاده رفتم ایرپادم رو برداشتم و یه آهنگ پلی کردم و به راهم ادامه دادم توی راه به این فکر میکردم که چجوری از اون پسر اسکل انتقام بگیرم
بکشمش؟ شکنجش بدم؟ خانوادش رو گرو گروگان بگیرم؟ از مدرسه بندازمش بیرون؟...... فهمیدم از جک کمک میگیرم اون بهترین دوست منه البته دست راستم هم هست ما از بچگی با هم بزرگ شدیم ولی اون الان آمریکاست رفته تا ادامه درسش رو بخونه.... عیبی نداره میاد اینجا درسش رو ادامه میده گوشیم رو برداشتم و آهنگ رو قطع کردم و به جک زنگ زدم و بعد دو تا بوق برداشت
(مکالمه بین ات و جک)
ات:.....
بچها شرمنده نبودم پارت بعد رو چند ساعت دیگه میزارم اما شرط پارت بعدی
شرط: 15لایک
تا چند ساعت دیگه بای👋🏻❤️🔥
۸.۰k
۳۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.