وقتی با پدرم در مورد انتخابات و خصوصیات نماینده اصلح صحبت
وقتی با پدرم در مورد انتخابات و خصوصیات نماینده اصلح صحبت میکردم پرسید به نظرت ماینده اصلح چه جور کسی باید باشه؟
گفتم آدم حسابی باشه، با اصالت باشه، درست کار و امین باشه، مال مردم خور نباشه، سرو زبان داشته باشه
گفت؛ایناکه گفتی به نظرت آپشن که هرکی داشت باید انتخاب کنیم ، این که همش ویژگی انسانی هر کی نداشته باشه که اصلا نباید تو جامعه راهش بدیم،
ایمان، تعهد، تخصص، از خودگذشتگی، پایکار بودن ، وطن دوستی، شهادت طلبی،
یاد قبل انقلاب افتادم وقتی تو کارخانه برق سنندج"منطقه گریزه؛با چند تا مهندس آمریکایی و پاکستانی کار میکردم،
یه پاکستانی بود به اسم آفرین جعفری اینقدر لاغر بود که هر چه گشتیم شلوار لی، رانگلر، کمر بیست براش بخریم پیدا نشد، صبحا که میرفتیم سرکار ما که تازه توی سالن بودیم یه ساعت آتیش درست میکردیم خودمان گرم کنیم ، ولی اون که بیرون سالن هم بود و یخبندان و سرما هم بود، فقط وقتی برای بزاری میامد توی سالن از کنار آتش که رد میشد دستهاش رو بهم میزد و میرفت، میگفتم آفرین بیا گرم شو بعد، میگفت ساعت کار نه آتیش.
یه روز مهندس آمریکایی به اسم مستر هال که داشت برای خودش قالب برای زیر تابلو درست میکرد من هم ازش خواستم برای من هم درست کنه، اخمی کرد و گفت برو منم ناسزایی گفتم رفتم ، چند دقیقه بعد که داشتم درست میکردم آمد و فنجان قهوه اش را گذاشت زمین و اشاره کرد بده درست کنم ،با ناراحتی گفتم لازم نیست، سرشو بالا کرد و به آفرین که بالای سرمون ایستاده بود به انگلیسی چیزی گفت، آفرین هم برام ترجمه کرد گفت میگه اونوقت که ازم خواستی برات درست کنم ساعت کار خودم بود، الان ساعت استراحت و قهوه اس، مال خودم ، میتونم برات درست کنم.
تععد به عمل حتی اگر .......
گفتم آدم حسابی باشه، با اصالت باشه، درست کار و امین باشه، مال مردم خور نباشه، سرو زبان داشته باشه
گفت؛ایناکه گفتی به نظرت آپشن که هرکی داشت باید انتخاب کنیم ، این که همش ویژگی انسانی هر کی نداشته باشه که اصلا نباید تو جامعه راهش بدیم،
ایمان، تعهد، تخصص، از خودگذشتگی، پایکار بودن ، وطن دوستی، شهادت طلبی،
یاد قبل انقلاب افتادم وقتی تو کارخانه برق سنندج"منطقه گریزه؛با چند تا مهندس آمریکایی و پاکستانی کار میکردم،
یه پاکستانی بود به اسم آفرین جعفری اینقدر لاغر بود که هر چه گشتیم شلوار لی، رانگلر، کمر بیست براش بخریم پیدا نشد، صبحا که میرفتیم سرکار ما که تازه توی سالن بودیم یه ساعت آتیش درست میکردیم خودمان گرم کنیم ، ولی اون که بیرون سالن هم بود و یخبندان و سرما هم بود، فقط وقتی برای بزاری میامد توی سالن از کنار آتش که رد میشد دستهاش رو بهم میزد و میرفت، میگفتم آفرین بیا گرم شو بعد، میگفت ساعت کار نه آتیش.
یه روز مهندس آمریکایی به اسم مستر هال که داشت برای خودش قالب برای زیر تابلو درست میکرد من هم ازش خواستم برای من هم درست کنه، اخمی کرد و گفت برو منم ناسزایی گفتم رفتم ، چند دقیقه بعد که داشتم درست میکردم آمد و فنجان قهوه اش را گذاشت زمین و اشاره کرد بده درست کنم ،با ناراحتی گفتم لازم نیست، سرشو بالا کرد و به آفرین که بالای سرمون ایستاده بود به انگلیسی چیزی گفت، آفرین هم برام ترجمه کرد گفت میگه اونوقت که ازم خواستی برات درست کنم ساعت کار خودم بود، الان ساعت استراحت و قهوه اس، مال خودم ، میتونم برات درست کنم.
تععد به عمل حتی اگر .......
۵۸.۵k
۲۶ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.