part:⁶
part:⁶
صبح بیدار شدم دیدم هیون خوابه
خواست بلند بشم که منو کشید تو بغلش
_نرو یکم بمون*خمار،بم،خوابالو
هیچی نگفتم
بعد چند دقیقه چشماشو باز کرد منو دید
_وایی دیشب مست کردممم
+بخدا میام جرت میدما میدونی که میرم بوکس پس حواست باشه
_ببخشید ،راستی من امروزکار دارم میرم شب برمیگردم
+اوکی
هیون رفت آماده شد
کی میدونست که هوانگ هیونجین کجا میرفت؟!؛،.
جالب بود که یونا بهش شک نکرده،یونا واقعا ساده هست
هنوز هیچکس هیونجین رو نمیشناسه اون خیلی آدم خشنیه ولی خودشو به مظلومی میزنه،کی از از شخصیت واقعی اون خبر داره؟درسته دوستاش(اعضا)
راوی ویو:
هیونجین رفت به سمت عمارت چان تا بچه ها رو ببینه
۲۰ مین طول کشید تا برسه،تقریبا عمارت چان تو جنگل بود آیا کسی از وجود اون عمارت خبر داره؟!هیچکس جواب این سوالو نمیدونه
وارد عمارت شد که دور تا دور آن محافظ بود
چون آنها دشمن های زیادی دارن
در زد چان درو باز کرد رفت داخل اعضا رو دید
(علامت چان:ب علامت لینو:ل علامت چانگبین:چ علامت هان:ه علامت فلیکس:ف علامت سونگمین:س علامت جونگین:ج)
_سلام بچه ها
ف:خیلی دیر کردی
_آخه ول نمیگرد بزور غذا میداد به خوردم
ج:هیونگ اون گناه داره ولش کن
_نه اون دختر دشمنمه
ه:راست میگه
چ:باید از اون انتقام بگیری
س:هیونگ ما همیشه پشتتیم
ل:ولی اون نباید از موضوع بویی ببره
_اوکی،فعلا بریم نقشه رو آماده کنیم
هیون میخواست چیکار کنه؟!سوال همه ی ما
شب ساعت ۱
هیونجین خسته از عمارت اومد بیرون
و به سمت خونه حرکت کرد
راوی ویو:
داستان اینه که یونا دختر دشمن هیونه و هیون یه مافیا هست که هیچکس چهره او را ندیده و اگر دیده باشه ام مرده
او مافیای مخفی هست پدر یونا خیلی قدیم ها مادر هیون رو ناخواسته به قتل رسونده و الان هیون میخواد انتقام چندین ساله پدرشو بگیره و برای یونا نقشه هایی کشیده
کی میدونه آخر داستان چی میشه؟!؛،،.
سوالات مغز آدم رو پر میکنه
آیا هیون انتقام مادرش رو میگیره؟
از کجا معلوم شاید مادرش زنده باشه
اینو دیگه ما نمیدونیم هیون خیلی بی وقفه فکر میکنه
با عقل جلو میره ولی در اصل باید با قلب جلو بره آیا اون کار اشتباهی میکنه؟!
☠️🔪
صبح بیدار شدم دیدم هیون خوابه
خواست بلند بشم که منو کشید تو بغلش
_نرو یکم بمون*خمار،بم،خوابالو
هیچی نگفتم
بعد چند دقیقه چشماشو باز کرد منو دید
_وایی دیشب مست کردممم
+بخدا میام جرت میدما میدونی که میرم بوکس پس حواست باشه
_ببخشید ،راستی من امروزکار دارم میرم شب برمیگردم
+اوکی
هیون رفت آماده شد
کی میدونست که هوانگ هیونجین کجا میرفت؟!؛،.
جالب بود که یونا بهش شک نکرده،یونا واقعا ساده هست
هنوز هیچکس هیونجین رو نمیشناسه اون خیلی آدم خشنیه ولی خودشو به مظلومی میزنه،کی از از شخصیت واقعی اون خبر داره؟درسته دوستاش(اعضا)
راوی ویو:
هیونجین رفت به سمت عمارت چان تا بچه ها رو ببینه
۲۰ مین طول کشید تا برسه،تقریبا عمارت چان تو جنگل بود آیا کسی از وجود اون عمارت خبر داره؟!هیچکس جواب این سوالو نمیدونه
وارد عمارت شد که دور تا دور آن محافظ بود
چون آنها دشمن های زیادی دارن
در زد چان درو باز کرد رفت داخل اعضا رو دید
(علامت چان:ب علامت لینو:ل علامت چانگبین:چ علامت هان:ه علامت فلیکس:ف علامت سونگمین:س علامت جونگین:ج)
_سلام بچه ها
ف:خیلی دیر کردی
_آخه ول نمیگرد بزور غذا میداد به خوردم
ج:هیونگ اون گناه داره ولش کن
_نه اون دختر دشمنمه
ه:راست میگه
چ:باید از اون انتقام بگیری
س:هیونگ ما همیشه پشتتیم
ل:ولی اون نباید از موضوع بویی ببره
_اوکی،فعلا بریم نقشه رو آماده کنیم
هیون میخواست چیکار کنه؟!سوال همه ی ما
شب ساعت ۱
هیونجین خسته از عمارت اومد بیرون
و به سمت خونه حرکت کرد
راوی ویو:
داستان اینه که یونا دختر دشمن هیونه و هیون یه مافیا هست که هیچکس چهره او را ندیده و اگر دیده باشه ام مرده
او مافیای مخفی هست پدر یونا خیلی قدیم ها مادر هیون رو ناخواسته به قتل رسونده و الان هیون میخواد انتقام چندین ساله پدرشو بگیره و برای یونا نقشه هایی کشیده
کی میدونه آخر داستان چی میشه؟!؛،،.
سوالات مغز آدم رو پر میکنه
آیا هیون انتقام مادرش رو میگیره؟
از کجا معلوم شاید مادرش زنده باشه
اینو دیگه ما نمیدونیم هیون خیلی بی وقفه فکر میکنه
با عقل جلو میره ولی در اصل باید با قلب جلو بره آیا اون کار اشتباهی میکنه؟!
☠️🔪
۴۵۷
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.