سناریو
وقتیباکتابمیزنیتویسرشون
متیو:اههه......مگه مظلوم گیر اوردی؟این چه کاریه اخه؟
و بینیتو میکشه
،
،
تئودور:جرعت داری یه بار دیگه همچین کاری رو انجام بده!(اگه انجام بدی فاتحت خوندس)
،
،
لورنزو:بچه به این خوبی ....دوس پسر از من بهتر گیرت نمیاد اون وقت منو میزنی؟(ا.ت بازم میزنش که میگه)بیبی ...میشه یکم ارومتر؟
،
،
دراکو:اونم با کتاب میزنه به بازوت و این روند انقدر ادامه داره تا اینکه یکی میاد جداتون میکنه درحالی که جفتتون سیاه و کبود شدید!
،
،
ریگولوس:بیب....اخه جلوی جمع این چه کاریه میکنی؟درضمن اماده در اتفاق ناگهانی ای بیوفت مثلا...(یهویی بغلت میکنه و میچرخونت)
،
،
تام:ببین بچه جون....چنان میزنمت که فلج بشی
ا.ت با چشمای مظلوم نگاهش میکنه و میگه:اصلا دلت میاد؟
تام نفس عمیقی میکشه...ا.ت رو بغل میکنه و میگه:معلومه که نه....فقط...دیگه اینکارو نکن ....باشه؟(و ل.ب.ات و میب.وسه)
متیو:اههه......مگه مظلوم گیر اوردی؟این چه کاریه اخه؟
و بینیتو میکشه
،
،
تئودور:جرعت داری یه بار دیگه همچین کاری رو انجام بده!(اگه انجام بدی فاتحت خوندس)
،
،
لورنزو:بچه به این خوبی ....دوس پسر از من بهتر گیرت نمیاد اون وقت منو میزنی؟(ا.ت بازم میزنش که میگه)بیبی ...میشه یکم ارومتر؟
،
،
دراکو:اونم با کتاب میزنه به بازوت و این روند انقدر ادامه داره تا اینکه یکی میاد جداتون میکنه درحالی که جفتتون سیاه و کبود شدید!
،
،
ریگولوس:بیب....اخه جلوی جمع این چه کاریه میکنی؟درضمن اماده در اتفاق ناگهانی ای بیوفت مثلا...(یهویی بغلت میکنه و میچرخونت)
،
،
تام:ببین بچه جون....چنان میزنمت که فلج بشی
ا.ت با چشمای مظلوم نگاهش میکنه و میگه:اصلا دلت میاد؟
تام نفس عمیقی میکشه...ا.ت رو بغل میکنه و میگه:معلومه که نه....فقط...دیگه اینکارو نکن ....باشه؟(و ل.ب.ات و میب.وسه)
۲.۵k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.