proud love پارت39
نامی. به به چ جشنی
با دیدن نامی و لیسا حرصم در اومد
جیمین. هانا الان نه جلو همه نمیشه
جیمین جلومو گرفت بقیه اعضا اومدن اون دوتارو بردن
کیکو بریدیم همه دست زدن از هلن عکس اندانختیم هلنو دادم دست جیسو با جیمین رفتیم تو اتاق کارش
نامی. هانا دلم برات
هانا. اصلا اصلا دیگه حرفی درمورد منو هلن نمیزنی هم من هم هلن برات تموم شدیم نه لیسایی و نه نامی تو زندگیمون وجود نداره و نخواد داشت اون موقعی ک بهت نیاز داشتیم کجا بودی هوم موقعی ک باید پیشمون بودی مثل ی ترسو فرار کردید حالا برای چی اومدید دیگه هیچوقت نمیخوامت فهمیدییی هیچ وقت
اینو گفتمو رفتم بیرون ی نفس عمیق کشیدم سعی کردم بغضمو قورت بدم رفتم پیش بقیه مهمونا
جیمین
هانا رفت پایین
جیمین. نامی تو خجالت نمیکشی واقعا بچتوو وقتی کوچیک بود ولش کردیی میفهمیی یعنیی چییی انقدر پدر بی مسئولیتی برات متاسفم
نامی. جیمین تو حداقل بس کن مجبور بودیم پدر لیسا دنبال هلن بود اینکارو باید میکردیم با بودن ما هم جون هانا هم هلن در خطر بود
جیمین. میتونستیم با هم حلش کنیم من کیم نامی من میتونستم اونو هرجور شده از زیر سنگم پیداش کنم اما تو چی فرار کردی واقعا برات متاسفم الانم انتظار هر وضعیت شادو نداشته باش مثل قبل نمیشیم باهات هلن مارو مثل پدر مادرش میدونه فکر کنی اگه بفهمه پدرش مثل ی ترسو ها فرار کرده چ فکری میکنه هوم
نامی. جیمین من
جیمین. ساکت هیچی نگو
با اعضا رفتیم بیرون
یکمی تو جشن بودیم مهمونا کم کم رفتن اعضا امشب اینجا میموندن و همینطور نامی
هانا هلنو برد خوابوند
هانا
بردم هلنو خوابوندم لباسمو عوض کردم یکمی رفتم تو گوشیم
در زد لیسا اومد داخل
لیسا. مزاحم نیستم
هانا. بفرمایید
لیسا. هانا میشه هلنو بدی بهمون خواهش میکنم بالاخره پدر مادریم ب بچمون نیاز داریم🥺
هانا. هه شوخی بامزه ای لیسا وقتی تا دو سالگی بچت نبودی ببینی چیکار میکنه الان انتظار داری دو دستی بیاد بپره بغلت مسخره نشو اون موقه ای ک ب مادر و پدر میاز داشت کدوم گوری بودید ها بچتو ول کردی رفتیی حالا هم همونطوریی ک قبلا رفتی الانم برووو هلن احتیاجیی ب شما ندارهههه
نامی. هانا بسس کننن چقدر میخوای ادامه بدی تو وضعیت ما نبودییی بفهمییی
هانا. تو هممم تو وضعیت من نبودیی ک از بچگیی بدون برادرت بدون پدرو مادرت بزرگگگگ بشیییی الانم اومدیی برای چییی هااا اومدیی زندگیمونو ب گند بکشیی دوباره برییی من بهت گفتممم صبر داشته باش ما کمکتون میکنیمم با جیمین قرار بود حسابب اون مرتیکرو برسییممم اما تووو بدون توجهیی ب ما و بچتتت گذاشتی رفتییی حالا هم بروووو مثل قبللل نیازیی بهت نداریممم تو براموننن تموم شده ایی فهمیدیی د لعنتیی من تازه پیدات کرده بودم اما تو بدون نگاه کردن ب دردای من گذاشتی رفتی هق حالا میدونی چیه همونطوری ک بدون تو قوی بودم الانم قویم و احتیاجی بهت ندارم برووو
نامی.یروزی بالاخره میفهمی
رفتن بیرون نشستم رو زمین گریه کردم
جیمین. هعیی بیب گریه نکن تحممل اشکاتو ندارم
هانا. جیمینااا هق من چرا انقدر بدبختمم هق هق
جیمین. هانی تو بدبخت نیستیی اینطوری نگو برای همه مشکلات زیادیی وجود داره
بوسش کردم سرشو گذاشت رو سینم گریه کرد تا خوابش برد گذاشتمش رو تخت
رفتم پایین چند ساعتی پیش اعضا بودمو درمورد نامی حرف میزدیم ک صدای جیغیی اومد
جیمین. شما هم شنیدید
شوگا. صدای جیغ دختر بود
جیمین. وای نه هانا
دوییدم سمت اتاق درو باز کردم هانا قیافش مضطرب بود ک یهوووو
اینم از اینن پارتتت بقیشمم یکم بعد میزارم(یکم بعد منظورم ی ساعت یا دوساعت بعده صبر داشته باشید😂😂😂)
با دیدن نامی و لیسا حرصم در اومد
جیمین. هانا الان نه جلو همه نمیشه
جیمین جلومو گرفت بقیه اعضا اومدن اون دوتارو بردن
کیکو بریدیم همه دست زدن از هلن عکس اندانختیم هلنو دادم دست جیسو با جیمین رفتیم تو اتاق کارش
نامی. هانا دلم برات
هانا. اصلا اصلا دیگه حرفی درمورد منو هلن نمیزنی هم من هم هلن برات تموم شدیم نه لیسایی و نه نامی تو زندگیمون وجود نداره و نخواد داشت اون موقعی ک بهت نیاز داشتیم کجا بودی هوم موقعی ک باید پیشمون بودی مثل ی ترسو فرار کردید حالا برای چی اومدید دیگه هیچوقت نمیخوامت فهمیدییی هیچ وقت
اینو گفتمو رفتم بیرون ی نفس عمیق کشیدم سعی کردم بغضمو قورت بدم رفتم پیش بقیه مهمونا
جیمین
هانا رفت پایین
جیمین. نامی تو خجالت نمیکشی واقعا بچتوو وقتی کوچیک بود ولش کردیی میفهمیی یعنیی چییی انقدر پدر بی مسئولیتی برات متاسفم
نامی. جیمین تو حداقل بس کن مجبور بودیم پدر لیسا دنبال هلن بود اینکارو باید میکردیم با بودن ما هم جون هانا هم هلن در خطر بود
جیمین. میتونستیم با هم حلش کنیم من کیم نامی من میتونستم اونو هرجور شده از زیر سنگم پیداش کنم اما تو چی فرار کردی واقعا برات متاسفم الانم انتظار هر وضعیت شادو نداشته باش مثل قبل نمیشیم باهات هلن مارو مثل پدر مادرش میدونه فکر کنی اگه بفهمه پدرش مثل ی ترسو ها فرار کرده چ فکری میکنه هوم
نامی. جیمین من
جیمین. ساکت هیچی نگو
با اعضا رفتیم بیرون
یکمی تو جشن بودیم مهمونا کم کم رفتن اعضا امشب اینجا میموندن و همینطور نامی
هانا هلنو برد خوابوند
هانا
بردم هلنو خوابوندم لباسمو عوض کردم یکمی رفتم تو گوشیم
در زد لیسا اومد داخل
لیسا. مزاحم نیستم
هانا. بفرمایید
لیسا. هانا میشه هلنو بدی بهمون خواهش میکنم بالاخره پدر مادریم ب بچمون نیاز داریم🥺
هانا. هه شوخی بامزه ای لیسا وقتی تا دو سالگی بچت نبودی ببینی چیکار میکنه الان انتظار داری دو دستی بیاد بپره بغلت مسخره نشو اون موقه ای ک ب مادر و پدر میاز داشت کدوم گوری بودید ها بچتو ول کردی رفتیی حالا هم همونطوریی ک قبلا رفتی الانم برووو هلن احتیاجیی ب شما ندارهههه
نامی. هانا بسس کننن چقدر میخوای ادامه بدی تو وضعیت ما نبودییی بفهمییی
هانا. تو هممم تو وضعیت من نبودیی ک از بچگیی بدون برادرت بدون پدرو مادرت بزرگگگگ بشیییی الانم اومدیی برای چییی هااا اومدیی زندگیمونو ب گند بکشیی دوباره برییی من بهت گفتممم صبر داشته باش ما کمکتون میکنیمم با جیمین قرار بود حسابب اون مرتیکرو برسییممم اما تووو بدون توجهیی ب ما و بچتتت گذاشتی رفتییی حالا هم بروووو مثل قبللل نیازیی بهت نداریممم تو براموننن تموم شده ایی فهمیدیی د لعنتیی من تازه پیدات کرده بودم اما تو بدون نگاه کردن ب دردای من گذاشتی رفتی هق حالا میدونی چیه همونطوری ک بدون تو قوی بودم الانم قویم و احتیاجی بهت ندارم برووو
نامی.یروزی بالاخره میفهمی
رفتن بیرون نشستم رو زمین گریه کردم
جیمین. هعیی بیب گریه نکن تحممل اشکاتو ندارم
هانا. جیمینااا هق من چرا انقدر بدبختمم هق هق
جیمین. هانی تو بدبخت نیستیی اینطوری نگو برای همه مشکلات زیادیی وجود داره
بوسش کردم سرشو گذاشت رو سینم گریه کرد تا خوابش برد گذاشتمش رو تخت
رفتم پایین چند ساعتی پیش اعضا بودمو درمورد نامی حرف میزدیم ک صدای جیغیی اومد
جیمین. شما هم شنیدید
شوگا. صدای جیغ دختر بود
جیمین. وای نه هانا
دوییدم سمت اتاق درو باز کردم هانا قیافش مضطرب بود ک یهوووو
اینم از اینن پارتتت بقیشمم یکم بعد میزارم(یکم بعد منظورم ی ساعت یا دوساعت بعده صبر داشته باشید😂😂😂)
۲۹.۶k
۱۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.