Part 29
Part 29
و موفق هم بود چون کای به شدت عصبی شده بود و به اون دوتا خیره شده بود و تنها منظر یه چیز کوچیک بود که اونجارو به آتیش بکشه ولی حیف که نمیتونست چون جیمین هم پولدار تر بود هم مشهور تر و از طرفی خونواده سویون هر کس که پولدار تر و بهتر بود رو میپذیرفت و در برابر جیمین صفر بود و هیچ شانسی نداشت..
کای: اونجور که من در جریانم سویون دیگه دختر نیست
همه نگاه ها به طرف کای چرخی و کای مستقیم زل زده بود تو چشم های جیمین
ناستیا: منظورت چیه؟
کای: یعنی این که دختر شما قبلا مال یکی دیگه شده
همه نگاه هارو از کای گرفتن و به سویون و جیمین دادن سویون نمیدونست چی بگه اون هنوز دختر بود ولی یه چیزی رو خوب میدونست این که چرا کای اون حرفو زد چون جیمین قبلا بهش گفته بود....
ناستیا: دختره هر*زه تو با کی رفتی خوابیدی؟
جیمین: اولا که بدون داری با کی حرف میزنم دومن با من مشکلیه؟
ناستیا نگاهش رو از روی سویون گرفت و به جیمین خیره شد
ناستیا: من مادرشم هر طور دلم بخواد باهاش رفتار میکنم
جیمین: بودی...دیگه مال منه
ناستیا: این چه...
سویون: مامان من نمیخوام با کای ازدواج کنم من خودم دوست پسر دارم و خیلیم دوستش دارم و الانم آوردمش خونه تا بهتون نشون بدم اگه شما برای من کای رو پیدا کردید من جیمین رو پیدا کردم و این که من قراره با کمپانی هایپ قرار داد ببندم و میخواستم برم
....
ادامه دارد....
و موفق هم بود چون کای به شدت عصبی شده بود و به اون دوتا خیره شده بود و تنها منظر یه چیز کوچیک بود که اونجارو به آتیش بکشه ولی حیف که نمیتونست چون جیمین هم پولدار تر بود هم مشهور تر و از طرفی خونواده سویون هر کس که پولدار تر و بهتر بود رو میپذیرفت و در برابر جیمین صفر بود و هیچ شانسی نداشت..
کای: اونجور که من در جریانم سویون دیگه دختر نیست
همه نگاه ها به طرف کای چرخی و کای مستقیم زل زده بود تو چشم های جیمین
ناستیا: منظورت چیه؟
کای: یعنی این که دختر شما قبلا مال یکی دیگه شده
همه نگاه هارو از کای گرفتن و به سویون و جیمین دادن سویون نمیدونست چی بگه اون هنوز دختر بود ولی یه چیزی رو خوب میدونست این که چرا کای اون حرفو زد چون جیمین قبلا بهش گفته بود....
ناستیا: دختره هر*زه تو با کی رفتی خوابیدی؟
جیمین: اولا که بدون داری با کی حرف میزنم دومن با من مشکلیه؟
ناستیا نگاهش رو از روی سویون گرفت و به جیمین خیره شد
ناستیا: من مادرشم هر طور دلم بخواد باهاش رفتار میکنم
جیمین: بودی...دیگه مال منه
ناستیا: این چه...
سویون: مامان من نمیخوام با کای ازدواج کنم من خودم دوست پسر دارم و خیلیم دوستش دارم و الانم آوردمش خونه تا بهتون نشون بدم اگه شما برای من کای رو پیدا کردید من جیمین رو پیدا کردم و این که من قراره با کمپانی هایپ قرار داد ببندم و میخواستم برم
....
ادامه دارد....
۲.۸k
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.