عشق مافیای(p2)
وقتی ب هوش اومدم دیدم توی اتاق هستم ک فقط ی چراغ بالای سرم بود
یکم تکون خوردم دیدم ک دستو پام بستس
بعد چند مین ی پسر با استایل مشکی اومد تو و درو قفل کرد
یکم اومد جلو دیدم ک همون پسرا ک واسش شراب قرمز برده بودم
ا.ت:تو....
کوک:من چی؟
ا.ت:تو همون پسر توی باری
کوک:آره و توعم برده ی منی
ا.ت:چی برده آخه چرا منو دزدیدی ولم کن میخوام برم
کوک:ببین فکر فرار ب سرت نزنه
ا.ت:هه فکر کردی عوضی (عمته) من ب هر طریقی شده از اینجا میرم
یکم استینای پیراهن مشکیش رو داد بالا و دشت راستشو گذاشت روی شونم و صورتشو آورد جلو
کوک:اگر فرار کنی بازم پیدات میکنم
الکی خودتو خسته نکن
بعد رفت عقب
داد زر بیاید دستو پاهاش رو باز کنین
اومدن دستو پاهامو باز کردن
کوک:دنبالم بیا
ا.ت:باشه
منو برد توی ی اتاقی بعد درو بست
تم اتاق خیلی باحال بود (عکسش رو براتون میزارم)
نشست روی تخت بعد ب منم گفت ک بشینم
نشستم
کوک:خب اول از همه قوانین رو باید یاد بگیری
۱.فضولی ممنوع
۲.داخله اتاق ته راه رو نمیری
۳.هروقت ک بهت نیاز داشتم(سک..س)باید همراهی کنی
۴. تو توی مهمونیا دوست دختر من هستی
۵.فرار ممنوع
۶.بدون اجازه ی من بیرون از عمارت نمیری
و در آخر
۷.هرکاری ک بهت میگم رو انجام میدی ن سر از خود بری ی گندی بزنی و اگر حتی نزدیک بود از این قوانینا سر پیچی کنی
تنبیه سختی داره
ا.ت:اونوقت همه شون تنبیهشون یکیه یا.....
کوک: ن هرکدوم پایه ب پایه سخت تر میشه مخصوصا
قوانین ۱...۲....۵....۶....۷
اگر ازینا سرپیچی کنی تنبیه سختی در انتظارته
ا.ت:ب..ب...باشه
کوک:آفرین و اینکه اینجا خدمتکاری و داخله این اتاق زندگی میکنی
صبحانه ساعت ۷
غذا ساعت ۱
عصرانه ساعت ۵
شام ساعت ۱۰
شیرفهم شدی؟
ا.ت: آره
کوک:اها راستی اسمم جئون جونگ کوکه و تو من باید ارباب صدا کنی
ب این سوالات من هم باید جواب بدی
ا.ت :همین الان میخوای بپرسی؟
کوک:ن فردا بعد ساعت ۸ صبح
الان هم ساعت ب خدمتکار میگم غذاتو بیاره وعده های غذایی تو امروز توی اتاقت میخوری ولی فردا باید با من بخوری
ا.ت:چشم
کوک:آفرین دختر خوب حالا هم من میرم بیرون
ا.ت:باشه
خدافظ
کوک:خدافظ
کوک رفت بیرون درم بست بعد چند مین ی نفر در زد
ا.ت:بله؟
اجوما:دخترم برات صبحانه آوردم
ا.ت:اها بله بفرمایید تو
اجوما:بفرما دخترم نوش جونت
ا.ت:ممنون اجوما
اجوما:خواهش میکنم دخترم چیزی خواستی صدام کن
ا.ت:چشم ولی من از فردا قراره خدمتکار جدید باشم
اجوما:واقعا!(با تعجب)(هرچند خودتون میدونید ک این علامت ب معنی چیه......))
ا.ت:ا..آره
فقط چرا تعجب کردید؟
اجوما:چون ارباب هیچوقت ب خدمتکارا همچین اتاق لوکسی نداده خدمتکارا داخله ی اتاق کوچولو مثل انباری زندگی میکنن
ا.ت:واقعا؟پس چرا ب من همچین اتاقی دادن؟
اجوما:نمیدونم دخترم
عوه ببخشید زیادی حرف زدم صبحانت سرد شد
ا.ت:ن اشکالی نداره
اجوما:خب من برم کلی کار دارم خدافظ دخترم
ا.ت:خدافظ اجوما
اجوما رفت درو هم بست صبحانم تموم شد یکی از خدمتکارا اومد سینی مو برد وقتی رفت دراز کشیدم کم کم چشمام گرم شد ک نفهمیدم کی خوابم برد........
اینم از این پارت امیدوارم خوشتون اومده باشه لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
و اینکه من قرار بود فردا این پارتو بزارم ولی ی کیوتی اومد گفت ک پارت بعدو بزارم
پارت بعد فردا میاد
بایی تا فردا🤍❤🖤
یکم تکون خوردم دیدم ک دستو پام بستس
بعد چند مین ی پسر با استایل مشکی اومد تو و درو قفل کرد
یکم اومد جلو دیدم ک همون پسرا ک واسش شراب قرمز برده بودم
ا.ت:تو....
کوک:من چی؟
ا.ت:تو همون پسر توی باری
کوک:آره و توعم برده ی منی
ا.ت:چی برده آخه چرا منو دزدیدی ولم کن میخوام برم
کوک:ببین فکر فرار ب سرت نزنه
ا.ت:هه فکر کردی عوضی (عمته) من ب هر طریقی شده از اینجا میرم
یکم استینای پیراهن مشکیش رو داد بالا و دشت راستشو گذاشت روی شونم و صورتشو آورد جلو
کوک:اگر فرار کنی بازم پیدات میکنم
الکی خودتو خسته نکن
بعد رفت عقب
داد زر بیاید دستو پاهاش رو باز کنین
اومدن دستو پاهامو باز کردن
کوک:دنبالم بیا
ا.ت:باشه
منو برد توی ی اتاقی بعد درو بست
تم اتاق خیلی باحال بود (عکسش رو براتون میزارم)
نشست روی تخت بعد ب منم گفت ک بشینم
نشستم
کوک:خب اول از همه قوانین رو باید یاد بگیری
۱.فضولی ممنوع
۲.داخله اتاق ته راه رو نمیری
۳.هروقت ک بهت نیاز داشتم(سک..س)باید همراهی کنی
۴. تو توی مهمونیا دوست دختر من هستی
۵.فرار ممنوع
۶.بدون اجازه ی من بیرون از عمارت نمیری
و در آخر
۷.هرکاری ک بهت میگم رو انجام میدی ن سر از خود بری ی گندی بزنی و اگر حتی نزدیک بود از این قوانینا سر پیچی کنی
تنبیه سختی داره
ا.ت:اونوقت همه شون تنبیهشون یکیه یا.....
کوک: ن هرکدوم پایه ب پایه سخت تر میشه مخصوصا
قوانین ۱...۲....۵....۶....۷
اگر ازینا سرپیچی کنی تنبیه سختی در انتظارته
ا.ت:ب..ب...باشه
کوک:آفرین و اینکه اینجا خدمتکاری و داخله این اتاق زندگی میکنی
صبحانه ساعت ۷
غذا ساعت ۱
عصرانه ساعت ۵
شام ساعت ۱۰
شیرفهم شدی؟
ا.ت: آره
کوک:اها راستی اسمم جئون جونگ کوکه و تو من باید ارباب صدا کنی
ب این سوالات من هم باید جواب بدی
ا.ت :همین الان میخوای بپرسی؟
کوک:ن فردا بعد ساعت ۸ صبح
الان هم ساعت ب خدمتکار میگم غذاتو بیاره وعده های غذایی تو امروز توی اتاقت میخوری ولی فردا باید با من بخوری
ا.ت:چشم
کوک:آفرین دختر خوب حالا هم من میرم بیرون
ا.ت:باشه
خدافظ
کوک:خدافظ
کوک رفت بیرون درم بست بعد چند مین ی نفر در زد
ا.ت:بله؟
اجوما:دخترم برات صبحانه آوردم
ا.ت:اها بله بفرمایید تو
اجوما:بفرما دخترم نوش جونت
ا.ت:ممنون اجوما
اجوما:خواهش میکنم دخترم چیزی خواستی صدام کن
ا.ت:چشم ولی من از فردا قراره خدمتکار جدید باشم
اجوما:واقعا!(با تعجب)(هرچند خودتون میدونید ک این علامت ب معنی چیه......))
ا.ت:ا..آره
فقط چرا تعجب کردید؟
اجوما:چون ارباب هیچوقت ب خدمتکارا همچین اتاق لوکسی نداده خدمتکارا داخله ی اتاق کوچولو مثل انباری زندگی میکنن
ا.ت:واقعا؟پس چرا ب من همچین اتاقی دادن؟
اجوما:نمیدونم دخترم
عوه ببخشید زیادی حرف زدم صبحانت سرد شد
ا.ت:ن اشکالی نداره
اجوما:خب من برم کلی کار دارم خدافظ دخترم
ا.ت:خدافظ اجوما
اجوما رفت درو هم بست صبحانم تموم شد یکی از خدمتکارا اومد سینی مو برد وقتی رفت دراز کشیدم کم کم چشمام گرم شد ک نفهمیدم کی خوابم برد........
اینم از این پارت امیدوارم خوشتون اومده باشه لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
و اینکه من قرار بود فردا این پارتو بزارم ولی ی کیوتی اومد گفت ک پارت بعدو بزارم
پارت بعد فردا میاد
بایی تا فردا🤍❤🖤
۲۵.۵k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.