وان شات جیمین
از زبان جیمین:
تصمیم گرقتم برم کتفه .همون کافه ای که برای بار اول با ا/ت قرار گذاشتم.۵ روز هست که باهام قهر کرده و حواب نمی ده خوب من چی کارکنم دختر عموم منو دوست داره مگه دست منه اگر هم باهاش بد رفتاری کنم بابام دعوام می کنه.
راه افتادم برم کافه.
وقتی رسیدم گارسون اومد.
چی میل دارید؟
یه چیز کیک وانیلی نمکی با هات چاکلت وایت.
و برای نامزدتون؟
امروز نمیاد.
خیلی ناراحت شدم گفت نامزدتون اخه انقدر با هم اومدیم اینجا که دیکه همه می دونن ا/ت دوست دختر منه.ولی العان دیگه نژست خب.
ا/ت خیلی چیز کیک نمکی دوست داشت همیشه دوتا سفارش می داد.
از زبان ا/ت:
دو کافه رو میز یه نفره سرم رو کذاشته بودم رو میز و گریه می کردم.من یهذره تند رفتار کردم ولی اونم گفت دیگه منو نمی خواد خب.یه دونه بروانی مارول سفارش دادم جیمین از اینا خیلی دوست داشت همیشه برای اینا میومد به این کافه.
از زبان جیمین:
نمی دونم چرا همش صدای گریه ی خیلی ارونی میومد.خیلی غم انگژز گریه می کرد هرکی بود سرم رو برکدوندم دیدم ا....ا/ت هست.
از زبان ا/ت:
داشتم گربه می کردم که حس کردم یکی دستمو گرفته .سرم رو بالا کردم جیمین بود .دستام رو اروم گرفت بود تو دست خودش.
جیمین:ا/ت ببخشید .من اون روز فشار کاری روم بود عصبی شدم منو می بخشی.
ا/ت :ولی تو گفتی که منو نمی خوای.
جیمین:من غلط کردم که گفتم من تورو زیشتر از هر چیزی می خوام حتی حاظرم جونمم بدم.
ا/ت:می بخشمت عشق من.
جیمین:خب حالا که اینتور شد اول این کادو رو بکیر.
بازش کردم دیدم یه جا کلیدی یه غلب که دو نصف شد رو یکیش نوشته ج رو اون یکی .... (اسم خودت) جیمین: ... واسه منه ج واسه تو.
جیمین:اها بیا براونی مارول رو بده من برو از رو میز من هات چاکلت و چیز کیک نمی کی رو وردار چیز کیک هه واسه تو.
خنده ی کوچیکی کردم و گفتم:باشه
پایان🖤❤
تصمیم گرقتم برم کتفه .همون کافه ای که برای بار اول با ا/ت قرار گذاشتم.۵ روز هست که باهام قهر کرده و حواب نمی ده خوب من چی کارکنم دختر عموم منو دوست داره مگه دست منه اگر هم باهاش بد رفتاری کنم بابام دعوام می کنه.
راه افتادم برم کافه.
وقتی رسیدم گارسون اومد.
چی میل دارید؟
یه چیز کیک وانیلی نمکی با هات چاکلت وایت.
و برای نامزدتون؟
امروز نمیاد.
خیلی ناراحت شدم گفت نامزدتون اخه انقدر با هم اومدیم اینجا که دیکه همه می دونن ا/ت دوست دختر منه.ولی العان دیگه نژست خب.
ا/ت خیلی چیز کیک نمکی دوست داشت همیشه دوتا سفارش می داد.
از زبان ا/ت:
دو کافه رو میز یه نفره سرم رو کذاشته بودم رو میز و گریه می کردم.من یهذره تند رفتار کردم ولی اونم گفت دیگه منو نمی خواد خب.یه دونه بروانی مارول سفارش دادم جیمین از اینا خیلی دوست داشت همیشه برای اینا میومد به این کافه.
از زبان جیمین:
نمی دونم چرا همش صدای گریه ی خیلی ارونی میومد.خیلی غم انگژز گریه می کرد هرکی بود سرم رو برکدوندم دیدم ا....ا/ت هست.
از زبان ا/ت:
داشتم گربه می کردم که حس کردم یکی دستمو گرفته .سرم رو بالا کردم جیمین بود .دستام رو اروم گرفت بود تو دست خودش.
جیمین:ا/ت ببخشید .من اون روز فشار کاری روم بود عصبی شدم منو می بخشی.
ا/ت :ولی تو گفتی که منو نمی خوای.
جیمین:من غلط کردم که گفتم من تورو زیشتر از هر چیزی می خوام حتی حاظرم جونمم بدم.
ا/ت:می بخشمت عشق من.
جیمین:خب حالا که اینتور شد اول این کادو رو بکیر.
بازش کردم دیدم یه جا کلیدی یه غلب که دو نصف شد رو یکیش نوشته ج رو اون یکی .... (اسم خودت) جیمین: ... واسه منه ج واسه تو.
جیمین:اها بیا براونی مارول رو بده من برو از رو میز من هات چاکلت و چیز کیک نمی کی رو وردار چیز کیک هه واسه تو.
خنده ی کوچیکی کردم و گفتم:باشه
پایان🖤❤
۱۲۰.۰k
۲۶ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.