زمان عشق گذشت : پارت ده
*سه ماه بعد تو کره
فرداتولد یک سالگی جینا بود..چقد حیف که باباش تو تولدش نبود..من حس میکنم هرچی کوک ازم دور تر میشه بیشتر بهش وابسته میشم..دست خودم نیست...امروز مرخصی گرفتم که با سوجون و سه می برم بازار وسایل تولد جینا رو بخرم..جینا رو بردم پیش مامان و رفتم سوار ماشینم شدم.به سوجون و سه می زنگ زدم.
ا.ت:اماده باشین تا ده دقیقه بعد میام.
ده دقیقه بعد رسید خونه سه می که سوجونم کنارش بود.سوار ماشین شدن و رفتیم سمت بازار.تم تولدش سبز بود پس بادکنکای سبز و وسایل تزئینی سبز گرفتیم.برای جینا هم چند دس لباس خوشگل مشگل دخترونه خریدم..عادتمه هر موقع میام بازار باید واسه جینا لباس بخرم. به جینا یاد دادم که ا.ت صدام کنه..من خوشم میاد از اینکه بچم اسممو صدا کنه.رفتیم یه فروشگاه دیگه تا من واسه خودم لباس بخرم.یه پیراهن جذب کوتاه تا زیر باسنم با یقه های باز و استین بندی گرفتم البته اینو واسه فردا نگرفتم با بچه ها قرار گذاشتیم شب بریم بار یه پیراهن خوشگل سبز گرفتم ب برا فردا.خریدا رو کردیم و وسایل بردیم خونه ی من بعد از اون طرف خسته و کوفته رفتیم خونه ی سوجون.
سوجون:ا.ت نمیخای بری پیش جینا؟
ا.ت:الان پیش مامانمه دیگه..یه امشبو فقط بریم عشق و حال حالمون بهتر شه..
سه می:ساعت چند میریم؟
سوجون:هری یه مهمونی گرفته ساعت هشته شب هیروشی یه پارتی گرفته ساعت سه دو صبح
ا.ت:بریم پارتی دومیه..معمولا نصف شبا همه چی جذاب ترهه
سوجون:خجالت بکش خاهرم.
ا.ت:اهممم..اوکی من میرم بخابم بعدا بیدارم کنین
سه می:سوجون دوس دخترت نمیاد؟
سوجون:گوربابای دوس دختر..بهم زدیم..
ا.ت:خجالت بکش برادرم
اینو گفتم رفتم اتاق سوجون رو تختش لم دادم.انقد خسته بودم که همین که چشامو بستم خابیدم.ساعت یک با الارم موبایلم بیدار شدم.رفتم دوش گرفتمو لباسمو پوشیدم داشتم ارایش میکردم که سوجون اومد تو.
سوجون:اوففف عجب دافی شدییی.
ا.ت:چرا اماده نمیشی؟
سوجون:چی بپوشم؟من چیزی نخریدم امروز
ا.ت:عین دخترا تو فکره اینه چه بپوشه خدااااا.اون تیشرت سفیدت با شلوار مشکیت بپوش بعدش تیشرتتو بزار تو شلوارت اوکی؟
سوجون:تنکس سکسی گرل
ا.ت:زود باش
من تو اتاقش داشتم خودمو ارایش میکردم وقتی تیشرتشو دراورد دیدم رو سینش تتو زده..بلند شدمو رفتم ببینم چی زده.
سوجون:اوی..اوی چته برو عقب..میخای بهم تجاوز کنی؟
ا.ت:تتو زدی؟
سوجون:اومم..عاااا..خب..این..
ا.ت:منو فراموش نکن حتی اگه نتونستیم باهم باشیم.hکیه؟ کی فراموشت نکنه؟سه میییی
سه می و صدا زدم که بیاد بالا.
ا.ت:سه می کی اول اسمش h داره؟
سه می: هیونجین.هواسا.هیروشی..
ا.ت:ارهههه درسته هیروشی..سوجون تو گفتی فقط ده درصد به پسرا گرایش داری..چیشد؟(سوجون بایسکشواله و کل اکیپ میدونن)
یکم خجالت کشیدو سرشو بالا اورد و گفت
سوجون:خب..خب احساساتم تغییر میکنه دیگه..
اروم کلشو ناز کردم و رفتم ارایشمو کامل کنم.چند مین بعد همه کامل اماده شدیم و رفتیم تو ماشین سوجون..رسیدیم بار و رفتیم سمت یه میز نشستیم..سوجون خیلی میخورد سه می هم هر از گاهی آبجو میخورد منم آبجو میخوردم..(ظرفیتم بالاست)یهو دیدم یه مرد داره میاد سمتم.. هیروشی بود.
فرداتولد یک سالگی جینا بود..چقد حیف که باباش تو تولدش نبود..من حس میکنم هرچی کوک ازم دور تر میشه بیشتر بهش وابسته میشم..دست خودم نیست...امروز مرخصی گرفتم که با سوجون و سه می برم بازار وسایل تولد جینا رو بخرم..جینا رو بردم پیش مامان و رفتم سوار ماشینم شدم.به سوجون و سه می زنگ زدم.
ا.ت:اماده باشین تا ده دقیقه بعد میام.
ده دقیقه بعد رسید خونه سه می که سوجونم کنارش بود.سوار ماشین شدن و رفتیم سمت بازار.تم تولدش سبز بود پس بادکنکای سبز و وسایل تزئینی سبز گرفتیم.برای جینا هم چند دس لباس خوشگل مشگل دخترونه خریدم..عادتمه هر موقع میام بازار باید واسه جینا لباس بخرم. به جینا یاد دادم که ا.ت صدام کنه..من خوشم میاد از اینکه بچم اسممو صدا کنه.رفتیم یه فروشگاه دیگه تا من واسه خودم لباس بخرم.یه پیراهن جذب کوتاه تا زیر باسنم با یقه های باز و استین بندی گرفتم البته اینو واسه فردا نگرفتم با بچه ها قرار گذاشتیم شب بریم بار یه پیراهن خوشگل سبز گرفتم ب برا فردا.خریدا رو کردیم و وسایل بردیم خونه ی من بعد از اون طرف خسته و کوفته رفتیم خونه ی سوجون.
سوجون:ا.ت نمیخای بری پیش جینا؟
ا.ت:الان پیش مامانمه دیگه..یه امشبو فقط بریم عشق و حال حالمون بهتر شه..
سه می:ساعت چند میریم؟
سوجون:هری یه مهمونی گرفته ساعت هشته شب هیروشی یه پارتی گرفته ساعت سه دو صبح
ا.ت:بریم پارتی دومیه..معمولا نصف شبا همه چی جذاب ترهه
سوجون:خجالت بکش خاهرم.
ا.ت:اهممم..اوکی من میرم بخابم بعدا بیدارم کنین
سه می:سوجون دوس دخترت نمیاد؟
سوجون:گوربابای دوس دختر..بهم زدیم..
ا.ت:خجالت بکش برادرم
اینو گفتم رفتم اتاق سوجون رو تختش لم دادم.انقد خسته بودم که همین که چشامو بستم خابیدم.ساعت یک با الارم موبایلم بیدار شدم.رفتم دوش گرفتمو لباسمو پوشیدم داشتم ارایش میکردم که سوجون اومد تو.
سوجون:اوففف عجب دافی شدییی.
ا.ت:چرا اماده نمیشی؟
سوجون:چی بپوشم؟من چیزی نخریدم امروز
ا.ت:عین دخترا تو فکره اینه چه بپوشه خدااااا.اون تیشرت سفیدت با شلوار مشکیت بپوش بعدش تیشرتتو بزار تو شلوارت اوکی؟
سوجون:تنکس سکسی گرل
ا.ت:زود باش
من تو اتاقش داشتم خودمو ارایش میکردم وقتی تیشرتشو دراورد دیدم رو سینش تتو زده..بلند شدمو رفتم ببینم چی زده.
سوجون:اوی..اوی چته برو عقب..میخای بهم تجاوز کنی؟
ا.ت:تتو زدی؟
سوجون:اومم..عاااا..خب..این..
ا.ت:منو فراموش نکن حتی اگه نتونستیم باهم باشیم.hکیه؟ کی فراموشت نکنه؟سه میییی
سه می و صدا زدم که بیاد بالا.
ا.ت:سه می کی اول اسمش h داره؟
سه می: هیونجین.هواسا.هیروشی..
ا.ت:ارهههه درسته هیروشی..سوجون تو گفتی فقط ده درصد به پسرا گرایش داری..چیشد؟(سوجون بایسکشواله و کل اکیپ میدونن)
یکم خجالت کشیدو سرشو بالا اورد و گفت
سوجون:خب..خب احساساتم تغییر میکنه دیگه..
اروم کلشو ناز کردم و رفتم ارایشمو کامل کنم.چند مین بعد همه کامل اماده شدیم و رفتیم تو ماشین سوجون..رسیدیم بار و رفتیم سمت یه میز نشستیم..سوجون خیلی میخورد سه می هم هر از گاهی آبجو میخورد منم آبجو میخوردم..(ظرفیتم بالاست)یهو دیدم یه مرد داره میاد سمتم.. هیروشی بود.
۲۹.۲k
۰۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.