حرم لبريز زائرها
حرم لبريز زائرها
مسافرها
مجاورها
گروهي آذري ها و گروهي از شمالي ها!
يکي از پاي قالي و يکي از بين شالي ها!
و حالا هر کدام آرام
زبان واکرده در اين ازدحام ، آرام :
" ببين اين دست پينه بسته را آقا!
ببين اين شانه هاي خسته را آقا!
به بيخوابي دو چشم خويش را مجبور کردم من!
به زحمت پول مشهد آمدن را جور کردم من!
نشستم تا بگيرم دامن ايوان طلايي را
به سمتت باز کردم دست خالي گدايي را"
يکي درد دلش را با امام مهربان مي گفت!
يکي بالاي گلدسته اذان ميگفت!
صدا پيچيد در صحن و حرم،
گويا در و ديوار با انصاريان ميگفت :
" اللهم صل علي
علي بن موسي الرضا المرتضي..."
يکي بغض ميان آه را ميگفت!
يکي هم خستگيِ راه را ميگفت!
جوان زائري در گريه هايش "آمدم اي شاه" را ميگفت؛
خلاصه عده اي اينجا و خيلي ها ز راه دور ، دلگير حرم هستند!
همان هايي که جا ماندند و حالا پاي تصوير حرم هستند...
السلام عليک يا غريب الغربا
مسافرها
مجاورها
گروهي آذري ها و گروهي از شمالي ها!
يکي از پاي قالي و يکي از بين شالي ها!
و حالا هر کدام آرام
زبان واکرده در اين ازدحام ، آرام :
" ببين اين دست پينه بسته را آقا!
ببين اين شانه هاي خسته را آقا!
به بيخوابي دو چشم خويش را مجبور کردم من!
به زحمت پول مشهد آمدن را جور کردم من!
نشستم تا بگيرم دامن ايوان طلايي را
به سمتت باز کردم دست خالي گدايي را"
يکي درد دلش را با امام مهربان مي گفت!
يکي بالاي گلدسته اذان ميگفت!
صدا پيچيد در صحن و حرم،
گويا در و ديوار با انصاريان ميگفت :
" اللهم صل علي
علي بن موسي الرضا المرتضي..."
يکي بغض ميان آه را ميگفت!
يکي هم خستگيِ راه را ميگفت!
جوان زائري در گريه هايش "آمدم اي شاه" را ميگفت؛
خلاصه عده اي اينجا و خيلي ها ز راه دور ، دلگير حرم هستند!
همان هايي که جا ماندند و حالا پاي تصوير حرم هستند...
السلام عليک يا غريب الغربا
۹۱۲
۰۱ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.