"چند پارتی"
"چند پارتی"
وقتی دخترتون میمیره و....🥀🥥پارت اول:////
جونگ کوک{با عجز و ناتوانی روی سرامیک های سرد خونه نشستم...
با نشستنم رو زمین و یادآوری اتفاق این چند روز راه اشکام باز شد و از ته دل گریه می کردم.
*27 می 2014*
جیا{خداحافظ مامانی.
جانگ می{خداحافظ عزیزم... ظهر میبینمت... بعد از اینکه مطمئن شدم رفت تو مدرسه به سمت کمپانی حرکت کردم... بعد از 20 دقیقه ترافیک بلاخره رسیدم... وارد کمپانی شدم و رفتم تو اتاق میکاپ... سلام پسرا*لبخند
جیمین{سلام خرسی.
جانگ می{پارک جیمین چند بار بهت بگم اینقدر به من نگو خرسی...یکاری کردی که جیا هم بهم میگه مامان خرسی*حرصی
جونگ کوک{همه بخاطر این حرف جانگ می زدن زیر خنده و جانگ می هم از شدت حرص پاشو کوبید به زمین... خندم رو قورت دادم و به طرفش رفتم و بغلش کردم... یااا اینقدر خانوم منو اذیت نکنین.
جین{باشه باشه*خنده
جانگ می{خب بسه دیگه برین بشینین باید میکاپ تون کنم 2 ساعت دیگه اجرا دارید...بعد از این حرفم همه روی صندلی های مخصوصشون نشستن...داشتم میکاپ کوک رو انجام میدادم اونم هی تکون میخورد... جئون جونگ کوک یا میذاری کارمو بکنم یا به پی دی نیم میگم جام رو با میکاپ آرتیست تی اکس تی عوض کنه.
جونگ کوک{باشه باشه پسر خوبی میشم.
*30 دقیقه بعد*
جانگ می{خب اینم از این کارم تموم شد امیدوارم موفق باشین.
نامجون{مرسی جانگ می.
جانگ می{لیوان آبی برای خوردم ریختم تا خواستم بخورم گوشیم زنگ خورد و اسم خانوم لی (مدیر مدرسه جیا) روی صفحه ظاهر شد... آب دهنم رو قورت دادم و تماس رو برقرار کردم ولی با حرف هایی که زد لیوان آب از دستم افتاد......
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
وقتی دخترتون میمیره و....🥀🥥پارت اول:////
جونگ کوک{با عجز و ناتوانی روی سرامیک های سرد خونه نشستم...
با نشستنم رو زمین و یادآوری اتفاق این چند روز راه اشکام باز شد و از ته دل گریه می کردم.
*27 می 2014*
جیا{خداحافظ مامانی.
جانگ می{خداحافظ عزیزم... ظهر میبینمت... بعد از اینکه مطمئن شدم رفت تو مدرسه به سمت کمپانی حرکت کردم... بعد از 20 دقیقه ترافیک بلاخره رسیدم... وارد کمپانی شدم و رفتم تو اتاق میکاپ... سلام پسرا*لبخند
جیمین{سلام خرسی.
جانگ می{پارک جیمین چند بار بهت بگم اینقدر به من نگو خرسی...یکاری کردی که جیا هم بهم میگه مامان خرسی*حرصی
جونگ کوک{همه بخاطر این حرف جانگ می زدن زیر خنده و جانگ می هم از شدت حرص پاشو کوبید به زمین... خندم رو قورت دادم و به طرفش رفتم و بغلش کردم... یااا اینقدر خانوم منو اذیت نکنین.
جین{باشه باشه*خنده
جانگ می{خب بسه دیگه برین بشینین باید میکاپ تون کنم 2 ساعت دیگه اجرا دارید...بعد از این حرفم همه روی صندلی های مخصوصشون نشستن...داشتم میکاپ کوک رو انجام میدادم اونم هی تکون میخورد... جئون جونگ کوک یا میذاری کارمو بکنم یا به پی دی نیم میگم جام رو با میکاپ آرتیست تی اکس تی عوض کنه.
جونگ کوک{باشه باشه پسر خوبی میشم.
*30 دقیقه بعد*
جانگ می{خب اینم از این کارم تموم شد امیدوارم موفق باشین.
نامجون{مرسی جانگ می.
جانگ می{لیوان آبی برای خوردم ریختم تا خواستم بخورم گوشیم زنگ خورد و اسم خانوم لی (مدیر مدرسه جیا) روی صفحه ظاهر شد... آب دهنم رو قورت دادم و تماس رو برقرار کردم ولی با حرف هایی که زد لیوان آب از دستم افتاد......
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
۵۳.۰k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.