(فصل سوم)پارت۲ ویوات
(فصل سوم)پارت۲ ویوات
بعداز اینکه کله اون برگه هارو امضا کردم از ساختمون زدم بیرون۰دستم رو بلند کردم و بردم سمت ماشینی که بالاش نوشته باشه(تاکسی)۰
بلاخره ماشینه نارنجی رنگی وایستاد جلوی پام درو باز کردم ولی نمیدونم برای چی برگشتم و به ساختمون نگاه کردم۰از پنجره داشت نگام میکرد۰ولی دیگه خیلی دیر شده بود۰ما از خم جدا شده بودیم و زندگی مشترکمون هم تموم شده بود۰ولی هنوز به اون حرفش فکر میکنم۰
(یه روزی برمیگردی)
۱سال بعد ویو ات
از خستگی زیاد خودم رو پرت کردم روی کاناپه۰خمیازه بلندی و کشو قوصی کردم۰بدجوری خسته شده بودم۰امروز واقعا روز سختی بود هی از اون شرکت بدو اون شرکت از اون شرکت بدو اون شرکت۰مخصوصا اینکه اینجا کشور خودت نباشه۰درسته من از کره رفتم تقریبا ۱سالی هم میشه۰اومدم به کشور فرانسه،کشور موردعلاقم ولی نه به دلیله اینکه اینجا کشوری هست که دوسش دارم بخاطر این اومدم که حس میکنم اینجا برام امن تره تا کره۰
تلویزیون رو روشن کردم که باز با صورتش و خبراش که کله کره زمین رو گرفته مواجه شدم۰شنیدم که مافیا خیلی بزرگی شده،انقدر که همه ی کشور ها چه بالا باشن چه نه درموردش حرف میزنن و عکساش همه جا هست۰از این بدجوری میترسم و بخاطر همین به کشوری محاجرت کردم که از کره دور باشه۰
از روی کاناپه بلند شدم و رفتم سمت اتاق خوابم،لباسام رو دراوردم و روی تخت دراز کشیدم۰انقدر خسته بودم که هنوز سرم رو نذاشتم روی بالشت خوابم برد۰
ویو جونگ کوک
بعداز اینکه کله اون برگه هارو امضا کردم از ساختمون زدم بیرون۰دستم رو بلند کردم و بردم سمت ماشینی که بالاش نوشته باشه(تاکسی)۰
بلاخره ماشینه نارنجی رنگی وایستاد جلوی پام درو باز کردم ولی نمیدونم برای چی برگشتم و به ساختمون نگاه کردم۰از پنجره داشت نگام میکرد۰ولی دیگه خیلی دیر شده بود۰ما از خم جدا شده بودیم و زندگی مشترکمون هم تموم شده بود۰ولی هنوز به اون حرفش فکر میکنم۰
(یه روزی برمیگردی)
۱سال بعد ویو ات
از خستگی زیاد خودم رو پرت کردم روی کاناپه۰خمیازه بلندی و کشو قوصی کردم۰بدجوری خسته شده بودم۰امروز واقعا روز سختی بود هی از اون شرکت بدو اون شرکت از اون شرکت بدو اون شرکت۰مخصوصا اینکه اینجا کشور خودت نباشه۰درسته من از کره رفتم تقریبا ۱سالی هم میشه۰اومدم به کشور فرانسه،کشور موردعلاقم ولی نه به دلیله اینکه اینجا کشوری هست که دوسش دارم بخاطر این اومدم که حس میکنم اینجا برام امن تره تا کره۰
تلویزیون رو روشن کردم که باز با صورتش و خبراش که کله کره زمین رو گرفته مواجه شدم۰شنیدم که مافیا خیلی بزرگی شده،انقدر که همه ی کشور ها چه بالا باشن چه نه درموردش حرف میزنن و عکساش همه جا هست۰از این بدجوری میترسم و بخاطر همین به کشوری محاجرت کردم که از کره دور باشه۰
از روی کاناپه بلند شدم و رفتم سمت اتاق خوابم،لباسام رو دراوردم و روی تخت دراز کشیدم۰انقدر خسته بودم که هنوز سرم رو نذاشتم روی بالشت خوابم برد۰
ویو جونگ کوک
۱.۲k
۱۴ دی ۱۴۰۳