عاشق پسر عموم شدم پارت15
+(اون کوک بود که دست به سینه با چشمای که ازش اتیش می بارید بهم خیره شده بود)
+اوه فکنم اتاقو اشتبا اومدم(خواستم درو باز کنم که فرار کنم اما کوک سریع تر دست به کارشد و خدشو بهم رسوند و در حالی که دستم روی دسته در بود کوک یه دستشو روی در گزاشته بود و پشتم قرار گرفته بود که با نفس های گرم که گوش و گردنم داشت می سوزوند به حرف اومد)
_میخواستی جایی بری(عصبی و خمار )
+ن..نه...نه....ف..فقط..می...خ(ترسیده و شک زده)
_فقط میخواستی بری (نیشخند عصبی)نمیخوای پای کاری که انجام دادی بمونی بهت گفتم سرپیچی برابره با تنبیه ....هومممم.....دوس داری جرت بدم (این حرف ها رو با اوج خون سردی گفت پس این ارامش قبل از طو فان بود اولین قدم رو با گاز ی که از گر*دنش گرفت و بعد م*ک محکمی زد شروع کرد که با ناله ا.ت که از درد بود مواجه شدمطمئن بود که جاش می مونه ا.ت رو طرف خودش برگردوند و با ارامش در حال گاز های درد ناک و م*ک های عمیق از گردن دخترک بود )
+ک..کوک..خ..خواهش میکنم..تو...نمیتونی همچین کاری بکنی (ترسیده)
ویو کوک
به قدری عصبی بودم که داشتم دیونه میشدم اون جلوی شرکت بوسیدش اون حق بوسیدن کسی بجز منو نداره به علاوه جواب تماسامو نداد و دیر بر گشت من از ساعت 9 مننتظر بودم که بر گرده اما دیگه صبرم تموم شده بود اون با اختاری که بهش داده بودم بازم با لجبازی با اون تهیونگ .....رفته بود بیرون و این منو بیشتر از هر چیزی دیونه میکرد من چهار سال پیش ا.ت رو دوس داشتم اما چون سنم کم بود نمیدونستم چطور مسئولیتشو قبول کنم پس از خودم روندمش اما حالا نمیزارم از دستم بره
پایان ویو کوک
_من هر بار اینو تکرار کردم که تو مال منی مال جئون جونگ کوک و بس پس توی کارم دخالت نکن( و دوباره مشغول م*کیدن گر*دنش شد حتی یک نقطه از کردنش نمونده بود که با ز*بون خیس و داغش لمس نکنه )
+(از اینکه کوک منو برا خودش میدونست هم خوشعال شدم هم ناراحت چون اون دوست دختر داشت و از یه طرف هی به من سخت میگرفت) کوک چرا داری این کارو باهام میکنی تو خودت دوس دختر داری
_(بدون اینکه از کارش دست بکشه گفت) ازش جدامیشم
+کوک لطفا بس کن ممکنه اتفاقی بیوفته
_(سرش رو بالا اورد و توی چشمای ا.ت نگاه کرد هردو به هم خیره بودن)
چه اتفاقی مثلا توخیلی وقته مال من شدی
+اما اگ بقیه چی.....(حرفش با گزاشتن انگشت کوک روی لباش نصفه موند)
_هیشششش ...کسی نمیفهمه اصلا میدونی از کی حست نکردم مطمئنم که توهم دلت برای اون لذت تنگ شده نه (نیشخند شیطانی)
(ا.ت چیزی نگفت و فقط با سر تاییدکرد اون خیلی وقت بود طعم اون لذتی که کوک بهش مبداد رو نچشیده بود با اینکه میدو نست قراره درد ناک هم باشه اما دلش برای لمس کردنها کوک تنگ شده بود اون هرزه نبود فقط از لمس مردا از خود بیخود میشود اون همیشه معتاد فیلم های س*ک*س بود و این رو کوک هم میدونست اما لمس کردن های کوک اونو طوری از خود بی خود میکرد که هیچ مردی همچین طوانایی نداشت پس فقط خواست بعد مدت ها این لذت رو دوباره بچشه اونم با مردی که هر حر کتش اونو به اوج می رسوند)
_(شروع کرد به بوسیدن ل*بای ا.ت و م*ک های عمیق که ا.ت هم با گزاشتن دستاش دور گردن کوک همراهیش کرد این لذتی که این دو از هم میگرفتن کار هیچ کس دیگه ای بجز خودشون نبود کوک با گزاشتن دستاش زیر باس*ن ا.ت اونو از زمین فاصله داد ا.ت هم برای حفظ تعا دل پاهاش رو دور کمر کوک حلقه کرد
+اوه فکنم اتاقو اشتبا اومدم(خواستم درو باز کنم که فرار کنم اما کوک سریع تر دست به کارشد و خدشو بهم رسوند و در حالی که دستم روی دسته در بود کوک یه دستشو روی در گزاشته بود و پشتم قرار گرفته بود که با نفس های گرم که گوش و گردنم داشت می سوزوند به حرف اومد)
_میخواستی جایی بری(عصبی و خمار )
+ن..نه...نه....ف..فقط..می...خ(ترسیده و شک زده)
_فقط میخواستی بری (نیشخند عصبی)نمیخوای پای کاری که انجام دادی بمونی بهت گفتم سرپیچی برابره با تنبیه ....هومممم.....دوس داری جرت بدم (این حرف ها رو با اوج خون سردی گفت پس این ارامش قبل از طو فان بود اولین قدم رو با گاز ی که از گر*دنش گرفت و بعد م*ک محکمی زد شروع کرد که با ناله ا.ت که از درد بود مواجه شدمطمئن بود که جاش می مونه ا.ت رو طرف خودش برگردوند و با ارامش در حال گاز های درد ناک و م*ک های عمیق از گردن دخترک بود )
+ک..کوک..خ..خواهش میکنم..تو...نمیتونی همچین کاری بکنی (ترسیده)
ویو کوک
به قدری عصبی بودم که داشتم دیونه میشدم اون جلوی شرکت بوسیدش اون حق بوسیدن کسی بجز منو نداره به علاوه جواب تماسامو نداد و دیر بر گشت من از ساعت 9 مننتظر بودم که بر گرده اما دیگه صبرم تموم شده بود اون با اختاری که بهش داده بودم بازم با لجبازی با اون تهیونگ .....رفته بود بیرون و این منو بیشتر از هر چیزی دیونه میکرد من چهار سال پیش ا.ت رو دوس داشتم اما چون سنم کم بود نمیدونستم چطور مسئولیتشو قبول کنم پس از خودم روندمش اما حالا نمیزارم از دستم بره
پایان ویو کوک
_من هر بار اینو تکرار کردم که تو مال منی مال جئون جونگ کوک و بس پس توی کارم دخالت نکن( و دوباره مشغول م*کیدن گر*دنش شد حتی یک نقطه از کردنش نمونده بود که با ز*بون خیس و داغش لمس نکنه )
+(از اینکه کوک منو برا خودش میدونست هم خوشعال شدم هم ناراحت چون اون دوست دختر داشت و از یه طرف هی به من سخت میگرفت) کوک چرا داری این کارو باهام میکنی تو خودت دوس دختر داری
_(بدون اینکه از کارش دست بکشه گفت) ازش جدامیشم
+کوک لطفا بس کن ممکنه اتفاقی بیوفته
_(سرش رو بالا اورد و توی چشمای ا.ت نگاه کرد هردو به هم خیره بودن)
چه اتفاقی مثلا توخیلی وقته مال من شدی
+اما اگ بقیه چی.....(حرفش با گزاشتن انگشت کوک روی لباش نصفه موند)
_هیشششش ...کسی نمیفهمه اصلا میدونی از کی حست نکردم مطمئنم که توهم دلت برای اون لذت تنگ شده نه (نیشخند شیطانی)
(ا.ت چیزی نگفت و فقط با سر تاییدکرد اون خیلی وقت بود طعم اون لذتی که کوک بهش مبداد رو نچشیده بود با اینکه میدو نست قراره درد ناک هم باشه اما دلش برای لمس کردنها کوک تنگ شده بود اون هرزه نبود فقط از لمس مردا از خود بیخود میشود اون همیشه معتاد فیلم های س*ک*س بود و این رو کوک هم میدونست اما لمس کردن های کوک اونو طوری از خود بی خود میکرد که هیچ مردی همچین طوانایی نداشت پس فقط خواست بعد مدت ها این لذت رو دوباره بچشه اونم با مردی که هر حر کتش اونو به اوج می رسوند)
_(شروع کرد به بوسیدن ل*بای ا.ت و م*ک های عمیق که ا.ت هم با گزاشتن دستاش دور گردن کوک همراهیش کرد این لذتی که این دو از هم میگرفتن کار هیچ کس دیگه ای بجز خودشون نبود کوک با گزاشتن دستاش زیر باس*ن ا.ت اونو از زمین فاصله داد ا.ت هم برای حفظ تعا دل پاهاش رو دور کمر کوک حلقه کرد
۴۷.۴k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.