تبهکار فریبنده
π وایسا ببینم
احساس می کردم قلبم نمیزنه نه راه رفت داشتم نه راه پیش اگه مرفتم میگرفتم اگه هم بر می گشتم بازم می گرفتم تنها چیزی که اون موقع بهش فکر می کردم بچم بود اگه می گرفتنم چه بلای سرم می امد
π با توام برگرد
با ترس و با احتیاط برگشتم که با دیدنم توی شک موند و با ترس به لیوانی که توی دستش بود نگاه کرد
πتو ..تووو..
و یک دفعه روی زمین افتاد و صدای شکستن لیوان توی فضا پخش شد اروم به سمتش رفتم و دستم رو روی نبضش گذاشتم ضعیف میزد از توی لباسم کاغذ های که کوک بهم داده بود در اوردم و استامپ رو از روی میز ورداشتم و انگشتش رو روی استامپ زدم و روی کاغذ ها فشار دادم که یکدفعه صدای شکستن شیشه ای اتاق امد
_چرا دیر کردی
+اینجا چیکار می کنی تهیونگ
_امدم ببینم چیکار می کنی
+اینطوری
_چطوری؟؟
+اولش داشتم پله ها رو دستمال می کشیدم
_ پله ها با این وضعیتت
+ کدوم وضع
_تو حامله ی می فهمی ، چرا باید روزی صدا بار بهت یاد اوری کنم
π ای..ییی
با صدای که بلند شد هر دو برگشتیم ، چوی داشت با تفنگش قلب تهیونگ نشونه می گرفت
πفکر کر..کردی می..میزارم اینجوری از پا ..در بیار..ی
احساس می کردم قلبم نمیزنه نه راه رفت داشتم نه راه پیش اگه مرفتم میگرفتم اگه هم بر می گشتم بازم می گرفتم تنها چیزی که اون موقع بهش فکر می کردم بچم بود اگه می گرفتنم چه بلای سرم می امد
π با توام برگرد
با ترس و با احتیاط برگشتم که با دیدنم توی شک موند و با ترس به لیوانی که توی دستش بود نگاه کرد
πتو ..تووو..
و یک دفعه روی زمین افتاد و صدای شکستن لیوان توی فضا پخش شد اروم به سمتش رفتم و دستم رو روی نبضش گذاشتم ضعیف میزد از توی لباسم کاغذ های که کوک بهم داده بود در اوردم و استامپ رو از روی میز ورداشتم و انگشتش رو روی استامپ زدم و روی کاغذ ها فشار دادم که یکدفعه صدای شکستن شیشه ای اتاق امد
_چرا دیر کردی
+اینجا چیکار می کنی تهیونگ
_امدم ببینم چیکار می کنی
+اینطوری
_چطوری؟؟
+اولش داشتم پله ها رو دستمال می کشیدم
_ پله ها با این وضعیتت
+ کدوم وضع
_تو حامله ی می فهمی ، چرا باید روزی صدا بار بهت یاد اوری کنم
π ای..ییی
با صدای که بلند شد هر دو برگشتیم ، چوی داشت با تفنگش قلب تهیونگ نشونه می گرفت
πفکر کر..کردی می..میزارم اینجوری از پا ..در بیار..ی
۳.۸k
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.