ابنبات ترش پارت41
یعنی اون می تونه منو از این فکر خفه کننده ام نجات بده؟
با اون تکون ساده ای که به سرم دادم
کل سیل افکارم فروکش کرد
تو بغلش گرمای بدنش بهم آرامش داد
خیلی به این گرما نیاز داشتم
اون تمام دردام رو درمان کرده بود
شاید اون چسب زخمی بود که همیشه داشتمش ولی نمی فهمید چقدر برام عزیز۶
شاید همین که تونستم دوباره اون حس آرامش رو پیشش پیدا کنم یه نشونه است.....
یه نشونه از اینکه می تونم بهش اعتماد کنم
تهیونگ آروم لبم رو بوسید و منم خیلی آروم همکاری کردم
ازم یکم فاصله گرفت و بلند شد و لبخند ملیحی بهم زد
( شما رو نمی دونم ولی منه نویسنده دارم حرص می خورم اینجا ،خدا به شما صبر بده که خواننده اید)
همونجا کنار دریا از آرامشش لذت بردیم
رفتیم یکم پیاده روی دوتایی و بعد از خوردن یه چایی آتیشی عالی که موجب سوختن کتری به روش ذوب آهن توسط تهیونگ جونم شد
دیگه داشت تاریک می شد
(عزیزان ا/ت همیشه +اینه و همیشه دوم شخص رو من _میزارم که اینجا تهیونگه پس در مکالمه های دو نفره دیگه قاتی نکنین هرچند که می دونم احتمالا اهمیت نمیدین و باز قاطی می کنین کی به کی بود😑)
_: ا/ت دیگه وقتش نشده بریم جشنواره ولنتاین؟
بلند شدین و وسایل رو جمع کردیم
تهیونگ سبد و اینا رو گزاشت صندق عقب ماشین و منم ریز انداز رو تکوندم
موقع تکوندن ازش پاکت عروسی جیهوپ افتاد
برش داشتم
دوباره داشت سیل افکار سنگین تو مغزم اوج می گرفت که تهیونگ سریع اونو ازم قاپید و با یه چرخش سریع و شیک پاکت رو پرت کرد توی دریا
رفتیم توی ماشین نشستیم که راه بیوفتیم که تهیونگ گفت سوویچ رو جا گذاشته و میره بیرون رو بگرده
حدودا ۲۰ دقیقه بعد در ماشین باز شد و با یه موش ابکشیده به نام تهیونگ ملاقات کردم
+:تهیونگ کجا بودی؟ چرا اینقدر خیسی؟
و سریع از توی ساک قرمز رنگ جلوی پان بهش یه حوله ضخیم و بزرگ دادم که خودشو خشک کنه
نفس نفس می زد و موهای خیسش رو عقب داد
و شن های چسبیده به شلوارش رو تکون و گفت
_:به خاطر جزر و مد آب بالا اومده بود و سویچ رفته بود زیر آب و مجبور شدم برم تو آب دنبالش بگردم
یکم برام غیر منطقی بود ولی قبول کردم
(من اینطوری حس می کنم یا جدی جدیدا شخصیت ا/ت مخش رفته تعطیلات?)
نشست پشت فرمون و بخاری رو روشن کرد که خشک بشه و کمکش کردم لباسای خیسش رو عوض کنه بعد یه آهنگ از آهنگ های مورد علاقه ام گزاشت
+: عه تو که می گفتی اهنگای من چرتن!
_: تو امروز بهم دنیا رو هدیه دادی
نمیزارم دیگه کسی مثل اشغال بهت آسیب بزنه تحمل اهنگات که بخش راحت کاره
بعد یه ساعت نیم که تو ماشین با اهنگام حال کردم و تهیونگ هم داشت برای شفای بی عقلان دعا می خوند زیر لب رسیدیم به جشنواره
وقتی پیاده شدیم چشمام قلبی شد
تهیونگ زیر لب: بالاخره به تمام لحظه هاش مال من شد
با اون تکون ساده ای که به سرم دادم
کل سیل افکارم فروکش کرد
تو بغلش گرمای بدنش بهم آرامش داد
خیلی به این گرما نیاز داشتم
اون تمام دردام رو درمان کرده بود
شاید اون چسب زخمی بود که همیشه داشتمش ولی نمی فهمید چقدر برام عزیز۶
شاید همین که تونستم دوباره اون حس آرامش رو پیشش پیدا کنم یه نشونه است.....
یه نشونه از اینکه می تونم بهش اعتماد کنم
تهیونگ آروم لبم رو بوسید و منم خیلی آروم همکاری کردم
ازم یکم فاصله گرفت و بلند شد و لبخند ملیحی بهم زد
( شما رو نمی دونم ولی منه نویسنده دارم حرص می خورم اینجا ،خدا به شما صبر بده که خواننده اید)
همونجا کنار دریا از آرامشش لذت بردیم
رفتیم یکم پیاده روی دوتایی و بعد از خوردن یه چایی آتیشی عالی که موجب سوختن کتری به روش ذوب آهن توسط تهیونگ جونم شد
دیگه داشت تاریک می شد
(عزیزان ا/ت همیشه +اینه و همیشه دوم شخص رو من _میزارم که اینجا تهیونگه پس در مکالمه های دو نفره دیگه قاتی نکنین هرچند که می دونم احتمالا اهمیت نمیدین و باز قاطی می کنین کی به کی بود😑)
_: ا/ت دیگه وقتش نشده بریم جشنواره ولنتاین؟
بلند شدین و وسایل رو جمع کردیم
تهیونگ سبد و اینا رو گزاشت صندق عقب ماشین و منم ریز انداز رو تکوندم
موقع تکوندن ازش پاکت عروسی جیهوپ افتاد
برش داشتم
دوباره داشت سیل افکار سنگین تو مغزم اوج می گرفت که تهیونگ سریع اونو ازم قاپید و با یه چرخش سریع و شیک پاکت رو پرت کرد توی دریا
رفتیم توی ماشین نشستیم که راه بیوفتیم که تهیونگ گفت سوویچ رو جا گذاشته و میره بیرون رو بگرده
حدودا ۲۰ دقیقه بعد در ماشین باز شد و با یه موش ابکشیده به نام تهیونگ ملاقات کردم
+:تهیونگ کجا بودی؟ چرا اینقدر خیسی؟
و سریع از توی ساک قرمز رنگ جلوی پان بهش یه حوله ضخیم و بزرگ دادم که خودشو خشک کنه
نفس نفس می زد و موهای خیسش رو عقب داد
و شن های چسبیده به شلوارش رو تکون و گفت
_:به خاطر جزر و مد آب بالا اومده بود و سویچ رفته بود زیر آب و مجبور شدم برم تو آب دنبالش بگردم
یکم برام غیر منطقی بود ولی قبول کردم
(من اینطوری حس می کنم یا جدی جدیدا شخصیت ا/ت مخش رفته تعطیلات?)
نشست پشت فرمون و بخاری رو روشن کرد که خشک بشه و کمکش کردم لباسای خیسش رو عوض کنه بعد یه آهنگ از آهنگ های مورد علاقه ام گزاشت
+: عه تو که می گفتی اهنگای من چرتن!
_: تو امروز بهم دنیا رو هدیه دادی
نمیزارم دیگه کسی مثل اشغال بهت آسیب بزنه تحمل اهنگات که بخش راحت کاره
بعد یه ساعت نیم که تو ماشین با اهنگام حال کردم و تهیونگ هم داشت برای شفای بی عقلان دعا می خوند زیر لب رسیدیم به جشنواره
وقتی پیاده شدیم چشمام قلبی شد
تهیونگ زیر لب: بالاخره به تمام لحظه هاش مال من شد
۱۱.۲k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.