♡pt: ¹⁹ ♡I am not your toy
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
با خیسی روی لبام بیدار شدم دیدم تیهونگ داره ازم لب میگیره
تیهونگ: اوه عه ببخشید
ا/ت: عیب نداره
تیهونگ: عشقم هنوز گردنت درد میکنه؟
ا/ت: نه بهتره
تیهونگ: خداروشکر ببخشید
ا/ت: گفتم که مشکلی نیست ای گرسنمه
تیهونگ: منم همینطور بریم پایین اجوما صبحانه درست کرده بریم بخوریم
ا/ت: باشه عزیزم تو برو پایین منم میام
تیهونگ: چشم ملکه خودم
ا/ت ویو:
تیهونگ از روی تخت بلند شد و رفت به سمت کمد لباس کتو شلوار مشکی با زیر پیراهن سفید برداشت و میخواست بپوشه که روم رو کردم اونور
تیهونگ: یه جوری رفتار میکنی انگار لختمو ندیدی
ا/ت: هرچی
ا/ت ویو:
لباسش رو عوض کرد و اومد سمت من بوسه ای به گردنم و لبام زد و به سمت در حرکت کرد خارج شد که منم از تخت بلند شدم و رفتم به سمت میز آرایشی و نشستم روی صندلی شونه رو توی دستم گرفتم و موهام رو شونه کردم بعد چند دقیقه کامل صاف شده بود از روی صندلی بلند شدم و شونه رو گذاشتم رو میز رفتم سمت کمد لباس یه پیراهن سفید برداشتم و یه دامن کوتاه مشکی گذاشتمون روی تخت و چون دیشب حموم بودم دیگه الان حموم نرفتم موهام که خشکه حتما تیهونگ زحمت کشیده لباس هام رو در آوردم و لباس هایی که روی تخت بودن رو تنم کردم کمی موهام رو به عقب هول دادم و رفتم یه جفت کفش پاشنه بلند مشکی پوشیدم و رفتم پایین سر میز صبحانه پیش جیمین نشستم چونکه دیگه حوصله نداشتم
تیهونگ: اوم اوم «درحال غذا خوردن» هوم
ا/ت: صبخیر
تیهونگ: صبخیر عشقم
جیمین: شما دوتا واقعا خجالت نمیکشین؟
تیهونگ: چرا باید خجالت بکشیم
جیمین: صدای ناله های ا/ت تا اتاق من میومد
ا/ت:!!!!!«سرخ شدن» چ.. چی ناله چی
جیمین: نیاز نیست حالا خجالت بکشی
ا/ت ویو: دستش رو روی پاهای لختم گذاشت
جیمین: اینجور چیزا پیش میاد
ا/ت ویو:
یه لقمه گرفتم و از سر میز بلند شدم داشتم از خجالت آب میشدم
تیهونگ: اومم جایی میری؟
ا/ت: آره میرم پیش دوستم
تیهونگ: پسر یا دختر
ا/ت: چه فرقی داره
تیهونگ: پسر اره
ا/ت: اره
تیهونگ: چندتان
ا/ت: دونفرن
تیهونگ: هوم خوبه خوب بگو اونا بیان
ا/ت: فکنم بدونم چی تو سرت میگذره تیهونگ برای اولین بار و اخرین بار میگم کاری باهاشون ندارییی
تیهونگ: ببینیم به چشمون میان یا نه
ا/ت: هوفف باشه گوشیتو بده زنگ بزنم
تیهونگ: بیا
ا/ت ویو:
گوشی رو گرفتم شماره الکس و گرانجر رو گرفتم باهاشون یکم حرف زدم و بعدش گفتم بیان اینجا که الکس هی ازم میپرسید چی شده چرا چند روزه که پیدام نبوده بهشون گفتم که بیان توضیح میدم
فلش بک:
در عمارت به صدا در اومد که تیهونگ خودشو جمعو جور کرد و به مبل تکیه داد این نقشش چیه
الکس و گرانجر اومدن داخل
الکس تا منو دید بدو بدو اومد پرید بغلم
گرانجرم از اونور بغلم کرد
الکس: دختر کجا بودی چند روزه اروم قرار ندارم
گرانجر: میخوای مارو سکته بدی... اینجا کجاس!؟
ا/ت: بیاین بشینین رو مبل تا بگم
«نشستن و منم کامل توضیح دادم»
«ولی احساس میکنم وقتی گفتم عاشق تیهونگ هستم الکس ناراحت شد»
الکس: ک.. که اینطور به پای هم پیر بشین
گرانجر: چه خشن و رمانیک
الکس: هی بچها من یه کاری دارم الان یادم افتاد باید برم
ا/ت: ب.. باشه
گرانجر: منم برم دیگه
ا/ت: اوکی پس بعدا میبینمتون
ا/ت ویو:
رفتن منم میخواستم که بردرقه شون کنم ولی الکس گفت نمیخواد خودشون میرن وایسا ببینم نکنه عاشقمه!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک❤🧷 اسلاید اول لباس ا/ت
کامنت🤍📎
فالو💙📎
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو:
با خیسی روی لبام بیدار شدم دیدم تیهونگ داره ازم لب میگیره
تیهونگ: اوه عه ببخشید
ا/ت: عیب نداره
تیهونگ: عشقم هنوز گردنت درد میکنه؟
ا/ت: نه بهتره
تیهونگ: خداروشکر ببخشید
ا/ت: گفتم که مشکلی نیست ای گرسنمه
تیهونگ: منم همینطور بریم پایین اجوما صبحانه درست کرده بریم بخوریم
ا/ت: باشه عزیزم تو برو پایین منم میام
تیهونگ: چشم ملکه خودم
ا/ت ویو:
تیهونگ از روی تخت بلند شد و رفت به سمت کمد لباس کتو شلوار مشکی با زیر پیراهن سفید برداشت و میخواست بپوشه که روم رو کردم اونور
تیهونگ: یه جوری رفتار میکنی انگار لختمو ندیدی
ا/ت: هرچی
ا/ت ویو:
لباسش رو عوض کرد و اومد سمت من بوسه ای به گردنم و لبام زد و به سمت در حرکت کرد خارج شد که منم از تخت بلند شدم و رفتم به سمت میز آرایشی و نشستم روی صندلی شونه رو توی دستم گرفتم و موهام رو شونه کردم بعد چند دقیقه کامل صاف شده بود از روی صندلی بلند شدم و شونه رو گذاشتم رو میز رفتم سمت کمد لباس یه پیراهن سفید برداشتم و یه دامن کوتاه مشکی گذاشتمون روی تخت و چون دیشب حموم بودم دیگه الان حموم نرفتم موهام که خشکه حتما تیهونگ زحمت کشیده لباس هام رو در آوردم و لباس هایی که روی تخت بودن رو تنم کردم کمی موهام رو به عقب هول دادم و رفتم یه جفت کفش پاشنه بلند مشکی پوشیدم و رفتم پایین سر میز صبحانه پیش جیمین نشستم چونکه دیگه حوصله نداشتم
تیهونگ: اوم اوم «درحال غذا خوردن» هوم
ا/ت: صبخیر
تیهونگ: صبخیر عشقم
جیمین: شما دوتا واقعا خجالت نمیکشین؟
تیهونگ: چرا باید خجالت بکشیم
جیمین: صدای ناله های ا/ت تا اتاق من میومد
ا/ت:!!!!!«سرخ شدن» چ.. چی ناله چی
جیمین: نیاز نیست حالا خجالت بکشی
ا/ت ویو: دستش رو روی پاهای لختم گذاشت
جیمین: اینجور چیزا پیش میاد
ا/ت ویو:
یه لقمه گرفتم و از سر میز بلند شدم داشتم از خجالت آب میشدم
تیهونگ: اومم جایی میری؟
ا/ت: آره میرم پیش دوستم
تیهونگ: پسر یا دختر
ا/ت: چه فرقی داره
تیهونگ: پسر اره
ا/ت: اره
تیهونگ: چندتان
ا/ت: دونفرن
تیهونگ: هوم خوبه خوب بگو اونا بیان
ا/ت: فکنم بدونم چی تو سرت میگذره تیهونگ برای اولین بار و اخرین بار میگم کاری باهاشون ندارییی
تیهونگ: ببینیم به چشمون میان یا نه
ا/ت: هوفف باشه گوشیتو بده زنگ بزنم
تیهونگ: بیا
ا/ت ویو:
گوشی رو گرفتم شماره الکس و گرانجر رو گرفتم باهاشون یکم حرف زدم و بعدش گفتم بیان اینجا که الکس هی ازم میپرسید چی شده چرا چند روزه که پیدام نبوده بهشون گفتم که بیان توضیح میدم
فلش بک:
در عمارت به صدا در اومد که تیهونگ خودشو جمعو جور کرد و به مبل تکیه داد این نقشش چیه
الکس و گرانجر اومدن داخل
الکس تا منو دید بدو بدو اومد پرید بغلم
گرانجرم از اونور بغلم کرد
الکس: دختر کجا بودی چند روزه اروم قرار ندارم
گرانجر: میخوای مارو سکته بدی... اینجا کجاس!؟
ا/ت: بیاین بشینین رو مبل تا بگم
«نشستن و منم کامل توضیح دادم»
«ولی احساس میکنم وقتی گفتم عاشق تیهونگ هستم الکس ناراحت شد»
الکس: ک.. که اینطور به پای هم پیر بشین
گرانجر: چه خشن و رمانیک
الکس: هی بچها من یه کاری دارم الان یادم افتاد باید برم
ا/ت: ب.. باشه
گرانجر: منم برم دیگه
ا/ت: اوکی پس بعدا میبینمتون
ا/ت ویو:
رفتن منم میخواستم که بردرقه شون کنم ولی الکس گفت نمیخواد خودشون میرن وایسا ببینم نکنه عاشقمه!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک❤🧷 اسلاید اول لباس ا/ت
کامنت🤍📎
فالو💙📎
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۱۴.۹k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.