پارت 9
ا.ت
وقتی فهمیدم که این دشمن تهیونگ و می خواد ازم بچه دار شه خیلی ترسیدم
ا.ت:اممممممممممم(اون مرد اسمش جونگ سو )
جونگ سو :چیه درد داری😏 تقسیر دوست پسرت اگه اون سه سال پیش می زاشت من با میونگ آشنا می شدم الان اقبت تو این نبود
چسب رو از رو دهنت بر می دارم تا آه و ناله هاتو بشنوم
ا.ت:آه آه آه بسه آی
جونگ سو :تا پنج ساعت دیگه تموم
ا.ت:آه آه آه آه آه آه
خیلی تند بود داشتم سعی می کردم دست و باز کنم ولی وقتی دید ازم کشید بیرون رفت دستبند آورد داشتم نفس نفس می زدم که به چنتا مرد گفت بیان پاهامو باز کنن به گوشه های تخت ببندند تا اومدم حرف بزنم شروع از جلو واردم کرد
ا.ت: لطفاً بسه آه
جونگ سو:دهنت و ببند
ا.ت:اهههههههههههههه
وقتی فهمیدم که این دشمن تهیونگ و می خواد ازم بچه دار شه خیلی ترسیدم
ا.ت:اممممممممممم(اون مرد اسمش جونگ سو )
جونگ سو :چیه درد داری😏 تقسیر دوست پسرت اگه اون سه سال پیش می زاشت من با میونگ آشنا می شدم الان اقبت تو این نبود
چسب رو از رو دهنت بر می دارم تا آه و ناله هاتو بشنوم
ا.ت:آه آه آه بسه آی
جونگ سو :تا پنج ساعت دیگه تموم
ا.ت:آه آه آه آه آه آه
خیلی تند بود داشتم سعی می کردم دست و باز کنم ولی وقتی دید ازم کشید بیرون رفت دستبند آورد داشتم نفس نفس می زدم که به چنتا مرد گفت بیان پاهامو باز کنن به گوشه های تخت ببندند تا اومدم حرف بزنم شروع از جلو واردم کرد
ا.ت: لطفاً بسه آه
جونگ سو:دهنت و ببند
ا.ت:اهههههههههههههه
۴.۶k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.