دختری با موی صورتی پارت ۱۶
بکی : باشه باشه حالا این ها به کنار میخواستم شما و بچه های کلاس رو به یکی از پارتی هام دعوت کنم ، حالا می یاید
آنیا و دامیان : حتما
دامیان : حالا کی هست ؟
بکی : پس فردا
آنیا : خیلی هم عالی
دامیان و بکی : آنیا ما میریم فردا مرخص شدنی میایم دنبالت و می بریمت خونتون
بکی : آنیا فردا ساعت۴ تا ۷ بریم خرید؟
آنیا : حتما
دامیان و بکی : ما رفتیم خداحافظ
آنیا : بای بای
(فردا مرخصیه آنیا)
آنیا : از بیمارستان اومدم بیرون دیدم دامیان با ماشینش دم دره رفتم سلام کردمو سوار شدم
آنیا : سلام
دامیان : سلام خوبی
آنیا : آره
(ذهن دامیان )
تا خونه ی آنیا هر دو مون ساکت بودی
آنیا : خیلی ممنون
دامیان : خواهش ..........امممم ..میگم آنیا میای تظاهر کنیم دوست دختر و دوست پسریم تا جولیا بقیه ی دخترای دیگه و مکس پسر های دیگه دست از سرمون بردارن
آنیا سرخ میشه
آنیا : با .... باشه
ذهن دامیان
عالی شد
دامیان : خداحافظ
آنیا : خداحافظ
آتیا : وارد خونه شدم ......و بله مامان و بابا و باند هنوز از سفر برنگشتن ، خب باید آماده شم خوب ....اها کت لی و شلوار لیم رو میپوشم
(ساعت ۴ )
آنیا : سلام بکی
بکی : سلام آنیا جونم ، سوار شو
آنیا : بکی دامیان گفت تظاهر کنیم دوست دختر و دوست پسریم تا زمانی که بقیه ولمون کنن
بکی : چه رومانتیک
آنیا : اصلا هم رومانتیک نیست (بادادا)
بکی : باشه باشه .....اوه رسیدیم
آمیا من و بکی................................
بقیش برای پارت ۱۷ بای بای 😉
آنیا و دامیان : حتما
دامیان : حالا کی هست ؟
بکی : پس فردا
آنیا : خیلی هم عالی
دامیان و بکی : آنیا ما میریم فردا مرخص شدنی میایم دنبالت و می بریمت خونتون
بکی : آنیا فردا ساعت۴ تا ۷ بریم خرید؟
آنیا : حتما
دامیان و بکی : ما رفتیم خداحافظ
آنیا : بای بای
(فردا مرخصیه آنیا)
آنیا : از بیمارستان اومدم بیرون دیدم دامیان با ماشینش دم دره رفتم سلام کردمو سوار شدم
آنیا : سلام
دامیان : سلام خوبی
آنیا : آره
(ذهن دامیان )
تا خونه ی آنیا هر دو مون ساکت بودی
آنیا : خیلی ممنون
دامیان : خواهش ..........امممم ..میگم آنیا میای تظاهر کنیم دوست دختر و دوست پسریم تا جولیا بقیه ی دخترای دیگه و مکس پسر های دیگه دست از سرمون بردارن
آنیا سرخ میشه
آنیا : با .... باشه
ذهن دامیان
عالی شد
دامیان : خداحافظ
آنیا : خداحافظ
آتیا : وارد خونه شدم ......و بله مامان و بابا و باند هنوز از سفر برنگشتن ، خب باید آماده شم خوب ....اها کت لی و شلوار لیم رو میپوشم
(ساعت ۴ )
آنیا : سلام بکی
بکی : سلام آنیا جونم ، سوار شو
آنیا : بکی دامیان گفت تظاهر کنیم دوست دختر و دوست پسریم تا زمانی که بقیه ولمون کنن
بکی : چه رومانتیک
آنیا : اصلا هم رومانتیک نیست (بادادا)
بکی : باشه باشه .....اوه رسیدیم
آمیا من و بکی................................
بقیش برای پارت ۱۷ بای بای 😉
۱.۸k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.