p5
٪ماشالله....بزنم به تخته چقدر خوش هیکل و قد بلند...اسمت چیه؟...
+..ات هستم...اسم شما؟..
٪تو دیگه...منم جونگی ام..
و بغلم کرد و توی گوشم گفت که خیلی بهم دیگه میایم...
+ممنونم....
بیچاره اینارو داریم گول میزنیم...
+با اجازتون من جابه جا شم...
جونگکوک نبود...شانسی رفتم تو اولین اتاق که خودش اونجا بود...
اتاقی که واقعا بزرگ بود و عین یه خونه بود!
سمتم برگشت...
_این تخت...این طرف م لباساتو بزار...
+...پس..پس چرا وسایلای تو اینجاس!
_..اتاق خودمه... به اصطلاحی..اتاقمون!
انگار یه سطل آب یخ خالی شد رو سرم..
+ا..این تخت...
_تخت دونفره....
+ولی من...
_مشکلیه؟..میتونی روی زمین بخوابی...من باید برم...
فردا..با مامانمینا میریم خرید و پنجشنبه یعنی پس فردا عروسیمونه...به اصطلاح عروسیمونه!
+ببینم...تو جدی گرفتی..
_مثل اینکه تو جدی نگرفتی...
+من...من نمیخوام.... اینکارو کنم!!
از پله ها رفت پایین و بهم توجهی نکرد...
+عوضی!
ازت ...متنفرم!
و اون قطره اشک مزاحمو پاک کردم...
(نيلو دختریه که جونگکوک عاشقش بوده و عاشقشه و عاشق همن ولی بخاطر خانواده ها این اجازه رو بهشون ندادن)
روی دراورش یدونه عطر تلخ و شونه و سشوار بود..
و کشو های پایینش کراوات و ساعت های مشکی....
وسایلامو توی ۱ ساعت جابه جا کردم...
اون بهداشتی ها و آرایشی هارو روی دراور..
اکسسوری هامو توی کشوی خالی چیدم و...یه کشو برای تیشرتام...یه کشو برای شلوار های خونگی و شلوارک ها رنگی رنگی...
یه کشو واسه بادی..سوتین و لباس زیر کلا...
یه کشو کالکشن کراپ هام و لباس های مجلسی و لی و اینا هم توی کمد آویزون کردم..
و دو بسته نوار بهداشتی هم گذاشتم توی کشوی لباس زیرام...
٪..مهمون نمیخوای؟..
+..او...بیا داخل چرا که نهه..
درو باز کرد و وارد شد.
٪چیکارا میکنی...
+هوفف این لباس مباسام و توی این کشو ها جا دادم...
+..ات هستم...اسم شما؟..
٪تو دیگه...منم جونگی ام..
و بغلم کرد و توی گوشم گفت که خیلی بهم دیگه میایم...
+ممنونم....
بیچاره اینارو داریم گول میزنیم...
+با اجازتون من جابه جا شم...
جونگکوک نبود...شانسی رفتم تو اولین اتاق که خودش اونجا بود...
اتاقی که واقعا بزرگ بود و عین یه خونه بود!
سمتم برگشت...
_این تخت...این طرف م لباساتو بزار...
+...پس..پس چرا وسایلای تو اینجاس!
_..اتاق خودمه... به اصطلاحی..اتاقمون!
انگار یه سطل آب یخ خالی شد رو سرم..
+ا..این تخت...
_تخت دونفره....
+ولی من...
_مشکلیه؟..میتونی روی زمین بخوابی...من باید برم...
فردا..با مامانمینا میریم خرید و پنجشنبه یعنی پس فردا عروسیمونه...به اصطلاح عروسیمونه!
+ببینم...تو جدی گرفتی..
_مثل اینکه تو جدی نگرفتی...
+من...من نمیخوام.... اینکارو کنم!!
از پله ها رفت پایین و بهم توجهی نکرد...
+عوضی!
ازت ...متنفرم!
و اون قطره اشک مزاحمو پاک کردم...
(نيلو دختریه که جونگکوک عاشقش بوده و عاشقشه و عاشق همن ولی بخاطر خانواده ها این اجازه رو بهشون ندادن)
روی دراورش یدونه عطر تلخ و شونه و سشوار بود..
و کشو های پایینش کراوات و ساعت های مشکی....
وسایلامو توی ۱ ساعت جابه جا کردم...
اون بهداشتی ها و آرایشی هارو روی دراور..
اکسسوری هامو توی کشوی خالی چیدم و...یه کشو برای تیشرتام...یه کشو برای شلوار های خونگی و شلوارک ها رنگی رنگی...
یه کشو واسه بادی..سوتین و لباس زیر کلا...
یه کشو کالکشن کراپ هام و لباس های مجلسی و لی و اینا هم توی کمد آویزون کردم..
و دو بسته نوار بهداشتی هم گذاشتم توی کشوی لباس زیرام...
٪..مهمون نمیخوای؟..
+..او...بیا داخل چرا که نهه..
درو باز کرد و وارد شد.
٪چیکارا میکنی...
+هوفف این لباس مباسام و توی این کشو ها جا دادم...
۱۷.۰k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.