از من نترس پارت 6
از من نترس پارت 6
ا/ت:خب من توی دنیای انسانا خیلی خوب زندگی کردم و اینکه از بعد اینکه پدر و مادر خونده ام مردن من تازه فارغ تحصیل شده بودم و اون موقع خیلی سختی کشیدم ولی دوستام کنارم بودنو همیشه حمایتم میکردن و کمکم کردن کار پیدا کنم ب شغل ایده عالم برسم
من دوست داشتم که دکتر بشم و این حرفه رو یاد گرفتم و ی دکتر معروف شدم و همه دوسم داشتن و الانم که اینجام زندگی ن خیلی توضیح دادنش طولانیه و وقت زیادی واسه توضیحش میبره
کوک:و الان خوبیش اینه که اینجایی🖤
ا/ت:😳😁
&:بفرمایین شاممم
*بعد چند مین
ا/م/ت:دخترم امشب نمیای بریم خونه خودمون
ا/ت:عاممممم
کوک:تهیونگ و ا/ت الیانا باید امشب اینجا باشن باید خش بگذرونیم
تهیونگ:عوووو حتما اااا
الیانا تو میمونی؟؟
الیانا:اره حتمااااا
راوی؛:همه رفتن بیرون تو باغ بازی کنن
ا/ت:داشتیم میرفتیم تو باغ من ی تاب دیدم خواستم برم روش بازی کنم که چیزی دیدم ی نفر دیگه داشت بازی کی ی دفعه ی دست روی دهنم حس کردم و بیهوش شدم
کوک:بچه ها رفتن سمت میز صندلیا تا بشینیم حرف بزنیم اما ا/ت رو ندیدم داد میزدم و اسمشو صدا میزدم ولی نبودش فک کردم شاید رفته پیش تاب و تاب بازی کنه دوییدم رفتم اونجا
ا/ت اونجا نبود روی زمین ی دستمال دیدم که روش آرم خانواده لی بود اونا همیشه با ما دعوا داشتن دیدم روی صندلی ی کاغذ گذاشته برداشتم بخونم..........
خماریییی
تصمیم گرفتم طولانی ترش کنم ولی ولی ولی پارت بعد رو شرطی میکنم
10 لایک
10 کامنت
ا/ت:خب من توی دنیای انسانا خیلی خوب زندگی کردم و اینکه از بعد اینکه پدر و مادر خونده ام مردن من تازه فارغ تحصیل شده بودم و اون موقع خیلی سختی کشیدم ولی دوستام کنارم بودنو همیشه حمایتم میکردن و کمکم کردن کار پیدا کنم ب شغل ایده عالم برسم
من دوست داشتم که دکتر بشم و این حرفه رو یاد گرفتم و ی دکتر معروف شدم و همه دوسم داشتن و الانم که اینجام زندگی ن خیلی توضیح دادنش طولانیه و وقت زیادی واسه توضیحش میبره
کوک:و الان خوبیش اینه که اینجایی🖤
ا/ت:😳😁
&:بفرمایین شاممم
*بعد چند مین
ا/م/ت:دخترم امشب نمیای بریم خونه خودمون
ا/ت:عاممممم
کوک:تهیونگ و ا/ت الیانا باید امشب اینجا باشن باید خش بگذرونیم
تهیونگ:عوووو حتما اااا
الیانا تو میمونی؟؟
الیانا:اره حتمااااا
راوی؛:همه رفتن بیرون تو باغ بازی کنن
ا/ت:داشتیم میرفتیم تو باغ من ی تاب دیدم خواستم برم روش بازی کنم که چیزی دیدم ی نفر دیگه داشت بازی کی ی دفعه ی دست روی دهنم حس کردم و بیهوش شدم
کوک:بچه ها رفتن سمت میز صندلیا تا بشینیم حرف بزنیم اما ا/ت رو ندیدم داد میزدم و اسمشو صدا میزدم ولی نبودش فک کردم شاید رفته پیش تاب و تاب بازی کنه دوییدم رفتم اونجا
ا/ت اونجا نبود روی زمین ی دستمال دیدم که روش آرم خانواده لی بود اونا همیشه با ما دعوا داشتن دیدم روی صندلی ی کاغذ گذاشته برداشتم بخونم..........
خماریییی
تصمیم گرفتم طولانی ترش کنم ولی ولی ولی پارت بعد رو شرطی میکنم
10 لایک
10 کامنت
۴۲.۵k
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.