part ⑧
از زبان ا.ت
استاد درس داد و زنگ تفریح شد
ا.ت : این استاده چقد زر میزنهههه هوففف..تنها چیزی ک میگف مثانه نس والا
جیوو : تروخدا نه...
ا.ت : فقد میگف ب مثانه دقت کنین منم فقد رو مثانه زوم میکردم
جیوو : من چند روز باید این مثانه گفتنتو تحمل کنم 🗿
بلند شدم رفتم پیش همون مجسم ک اعضا بدن رو نشون میداد
ا.ت : اصن چرا مثانه باید اینجا باشه...بزار جاشو عوض کنم با....با قلب اصن جاشو عوض میکنم.
جاشو عوض کردم
ا.ت : خب اگ اینطوریه باید جای کلیه هارم عوض کنم ادرارو بگیره و ببره ب مثانه اینجوری میزنایو میوصلم ب مثانه....الان ما چجوری میشاشیم...فک کنم از سینه هامون میشاشیم
نامجون : سیستم بدنو بهم ریخت
ا.ت : خب...الان این شد از مثانه...ولی..قلب...فک کنم قلبمون اینجا میتپه😂( ا.ت ب زیر دلش اشاره کرد 😔)
جیوو : ولی اگ دختر و پسر ت رابطه باشن چی؟ 🌚
ا.ت : واییی اینجوری دختر بیماری قلبی میگیره بزار جاشو عوض کنم با مغز..نه نه اینجوری هم بیماری مغزی میگیره...بیماری مغزی داریم اصن؟
نامجون : بشین سر جات بچه این داره اسکلت میکنه اینو ک عوض کنی هیچ تغییری رو ما اینجاد نمیکنهههه
ا.ت : اصن میدونین...
همون مجسم رو لگد زدم و و همه چیش پاشید زمین
جیوو : پرفکت 🗿
ا.ت : الان اینو کی جمع میکنه
کوک : استاد
ا.ت : اره بزار استاد جمعش کنه
کوک بازم خنده خرگوشیاش نمیان شد
ا.ت : اوخییی بانی کوچولوی من
تهیونگ : خیر اون بانی منه
ا.ت : بانی منه
تهیونگ : مال منه
ا.ت : ( بغض )
کوک ب جیوو : نگو ک این بغض کرد
جیوو : برو بغلش کن اروم شه و بگو ک بانی اونی
کوک اومد بغلم کرد و واس تهیونگ زبون در اوردم
تهیونگ : نشونت میدم
ا.ت : ب ی ورم
پایان پارت 8
استاد درس داد و زنگ تفریح شد
ا.ت : این استاده چقد زر میزنهههه هوففف..تنها چیزی ک میگف مثانه نس والا
جیوو : تروخدا نه...
ا.ت : فقد میگف ب مثانه دقت کنین منم فقد رو مثانه زوم میکردم
جیوو : من چند روز باید این مثانه گفتنتو تحمل کنم 🗿
بلند شدم رفتم پیش همون مجسم ک اعضا بدن رو نشون میداد
ا.ت : اصن چرا مثانه باید اینجا باشه...بزار جاشو عوض کنم با....با قلب اصن جاشو عوض میکنم.
جاشو عوض کردم
ا.ت : خب اگ اینطوریه باید جای کلیه هارم عوض کنم ادرارو بگیره و ببره ب مثانه اینجوری میزنایو میوصلم ب مثانه....الان ما چجوری میشاشیم...فک کنم از سینه هامون میشاشیم
نامجون : سیستم بدنو بهم ریخت
ا.ت : خب...الان این شد از مثانه...ولی..قلب...فک کنم قلبمون اینجا میتپه😂( ا.ت ب زیر دلش اشاره کرد 😔)
جیوو : ولی اگ دختر و پسر ت رابطه باشن چی؟ 🌚
ا.ت : واییی اینجوری دختر بیماری قلبی میگیره بزار جاشو عوض کنم با مغز..نه نه اینجوری هم بیماری مغزی میگیره...بیماری مغزی داریم اصن؟
نامجون : بشین سر جات بچه این داره اسکلت میکنه اینو ک عوض کنی هیچ تغییری رو ما اینجاد نمیکنهههه
ا.ت : اصن میدونین...
همون مجسم رو لگد زدم و و همه چیش پاشید زمین
جیوو : پرفکت 🗿
ا.ت : الان اینو کی جمع میکنه
کوک : استاد
ا.ت : اره بزار استاد جمعش کنه
کوک بازم خنده خرگوشیاش نمیان شد
ا.ت : اوخییی بانی کوچولوی من
تهیونگ : خیر اون بانی منه
ا.ت : بانی منه
تهیونگ : مال منه
ا.ت : ( بغض )
کوک ب جیوو : نگو ک این بغض کرد
جیوو : برو بغلش کن اروم شه و بگو ک بانی اونی
کوک اومد بغلم کرد و واس تهیونگ زبون در اوردم
تهیونگ : نشونت میدم
ا.ت : ب ی ورم
پایان پارت 8
۸۰.۰k
۰۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.