پارت71
#پارت71
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
به سمت در رفتم و خواستم دستگیره رو بکشم اما قفل بود ، عصبی لگد محکمی به در زدم و چند بار پشت هم کوبیدم به در
_ کسی اونجا نیست؟ آهایییی
باز کنین این درو میخوام برم دسشویی....
کسی صدامو میشنوه؟؟!
پشت سرهم میکوبیدم به در که بالاخره صدایی اومد
+ چته دختر؟ چرا داد میزنی؟
با شنیدن صدای سمیه صدامو صاف کردم و گفتم:
_ مگه اسیر گرفتین؟ باز کن درو میخوام برم دسشویی
+ نمیشه ، آقا گفته در قفل باشه تا از بیرون بیاد ، یکم صبرکن
حرصم گرفت و گفتم:
_ آقا غلط کرده که گفته در قفل باشه
میگم دسشویی دارم زنیکه ی نفهم مگه خری؟؟
+ درست حرف بزنا بچه جون ، میگم صبر کن تا بیاد دیگه
_ آقاتون رفته پی ییلی تتلی من اینجا دارم میترکم از جیش ، عجب نفهمی هستیا میگم باز کن این درو ریختتتت
+ دستور آقاس نمیشه باز کنم . بمون تا بیا
عصابم حسابی خورد شده بود و شروع کردم به فحش دادن
_ ریدم تو این آقات که اندازه ی نخودم نمیفهمه
منو زندونی کرده اینجا که چی؟! انقد خره که حد نداره . اصلا همین الان زنگ میزنم پلیس تا پدرشو دربیاره. تک تکتونو بیچاره میکنم بدبختا ، صب کن فقط
همینجوری پشت در غرغر میکردم که صدای چرخیدن کیلید بلند شد
_ ها چیشد ترسیدی؟
با باز شدن در و دیدن ارسلان ، یه قدم رفتم عقب که به سمتم اومد ، وای بدبخت شدم یعنی همه ی حرفامو شنیده بود؟؟
قیافه اش که عصبی نشون میداد و انگار یه چیزایی و شنیده
عصبی گفت:
+ که من خرم ها؟!
#دخترکوچولویمن👧🏻💧
به سمت در رفتم و خواستم دستگیره رو بکشم اما قفل بود ، عصبی لگد محکمی به در زدم و چند بار پشت هم کوبیدم به در
_ کسی اونجا نیست؟ آهایییی
باز کنین این درو میخوام برم دسشویی....
کسی صدامو میشنوه؟؟!
پشت سرهم میکوبیدم به در که بالاخره صدایی اومد
+ چته دختر؟ چرا داد میزنی؟
با شنیدن صدای سمیه صدامو صاف کردم و گفتم:
_ مگه اسیر گرفتین؟ باز کن درو میخوام برم دسشویی
+ نمیشه ، آقا گفته در قفل باشه تا از بیرون بیاد ، یکم صبرکن
حرصم گرفت و گفتم:
_ آقا غلط کرده که گفته در قفل باشه
میگم دسشویی دارم زنیکه ی نفهم مگه خری؟؟
+ درست حرف بزنا بچه جون ، میگم صبر کن تا بیاد دیگه
_ آقاتون رفته پی ییلی تتلی من اینجا دارم میترکم از جیش ، عجب نفهمی هستیا میگم باز کن این درو ریختتتت
+ دستور آقاس نمیشه باز کنم . بمون تا بیا
عصابم حسابی خورد شده بود و شروع کردم به فحش دادن
_ ریدم تو این آقات که اندازه ی نخودم نمیفهمه
منو زندونی کرده اینجا که چی؟! انقد خره که حد نداره . اصلا همین الان زنگ میزنم پلیس تا پدرشو دربیاره. تک تکتونو بیچاره میکنم بدبختا ، صب کن فقط
همینجوری پشت در غرغر میکردم که صدای چرخیدن کیلید بلند شد
_ ها چیشد ترسیدی؟
با باز شدن در و دیدن ارسلان ، یه قدم رفتم عقب که به سمتم اومد ، وای بدبخت شدم یعنی همه ی حرفامو شنیده بود؟؟
قیافه اش که عصبی نشون میداد و انگار یه چیزایی و شنیده
عصبی گفت:
+ که من خرم ها؟!
۳.۸k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.