صدای شب انگار صدای دلتنگی بود ابر ها را ندا میزد ماه را ب
صدای شب انگار صدای دلتنگی بود ابر ها را ندا میزد ماه را بیدار میکرد فقط میخواست درد و دلی کند چون شب غمگین و افسرده بود آهسته آهسته راه رفتم و به شب گفتم گریه نکن آخه تو به این زیبایی برای چی غمگین و دل بی قراری گفت از این آدما چون منو دوس ندارن هیچ کس بهم توجه نمیکنه همه ازم فرار میکنن و ازم نفرت دارن گویا من یه شیطانم من لبخند مهربانی به شب زدم و گفتم ناراحت نباش آدمها همه مثل هم نیستن تو یکی را داری که عاشقته و اون یکی هم من هستم 🌃🤍🥰🌚⭐
۱.۲k
۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.