برادر ناتنی پارت ۵
ویو یونا
وای یعنی یک دقیقه دیگه اونجابودیم فردا،مراسم ختم پارک بود،داشتیم میرفتیم سمت ون که یکدفعه یکی ات رو صدا کرد پرگشتیم ببینیم کیه که بااون پسره که پارک رو صدا کرد مواجه شدیم
(علامت تهیونگ ×)
×پارک ات ؟؟؟
_بله،چیزی شده؟
×من پسراون خانومی که باپدرتون ازدواج کرده هستم ،من اونجوری که ازحرفاتون فهمیدم ،باهم دشمنی دارین
_درست ،براچی ؟
×فردا آقای پارک به یک از کارخونه های متروکه
بارهای اسلحه های بسیارمهی دارند بانقشه ای که من دارم میتونیم ،اسحله هارو بدزدیم
_مطمعا به این کار هستین آقای ؟
×کیم ،کیم تهیونگ هستم(بالبخند)
_خوشبختم (سرد)
×وشما؟(اشاره به یونا)
@پارک یوناهستم !
×وخانم پارک شما میخواید مامعله کنیم ویانه ؟
_بله ،حتما (سرد)
@پس لطفامیشه شماره تون رو بگین آقای کیم ؟
×بله حتما لطفا یادداشت کنید(شماره رو میگه)
@متشکرم ،آقای پارک (بالبخندکمرنگ)
+فردا مبینمتون آقای کیم
(باهم دست میدند)
ویو تو ماشین
@ات مطمئنی به این کار؟
_آره،میتونیم بااین روش هم کیم و هم پارک رو گول بزنیم (باپوزخند)
@آفرین خودم بزرگت کردم ،بوس بهت (باخنده)
_بروبابا ،اسکل
(ادامه دارد••••)
وای یعنی یک دقیقه دیگه اونجابودیم فردا،مراسم ختم پارک بود،داشتیم میرفتیم سمت ون که یکدفعه یکی ات رو صدا کرد پرگشتیم ببینیم کیه که بااون پسره که پارک رو صدا کرد مواجه شدیم
(علامت تهیونگ ×)
×پارک ات ؟؟؟
_بله،چیزی شده؟
×من پسراون خانومی که باپدرتون ازدواج کرده هستم ،من اونجوری که ازحرفاتون فهمیدم ،باهم دشمنی دارین
_درست ،براچی ؟
×فردا آقای پارک به یک از کارخونه های متروکه
بارهای اسلحه های بسیارمهی دارند بانقشه ای که من دارم میتونیم ،اسحله هارو بدزدیم
_مطمعا به این کار هستین آقای ؟
×کیم ،کیم تهیونگ هستم(بالبخند)
_خوشبختم (سرد)
×وشما؟(اشاره به یونا)
@پارک یوناهستم !
×وخانم پارک شما میخواید مامعله کنیم ویانه ؟
_بله ،حتما (سرد)
@پس لطفامیشه شماره تون رو بگین آقای کیم ؟
×بله حتما لطفا یادداشت کنید(شماره رو میگه)
@متشکرم ،آقای پارک (بالبخندکمرنگ)
+فردا مبینمتون آقای کیم
(باهم دست میدند)
ویو تو ماشین
@ات مطمئنی به این کار؟
_آره،میتونیم بااین روش هم کیم و هم پارک رو گول بزنیم (باپوزخند)
@آفرین خودم بزرگت کردم ،بوس بهت (باخنده)
_بروبابا ،اسکل
(ادامه دارد••••)
۲.۰k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.