سناریو
#سناریو
#استری_کیدز
وقتی تو عاشقشونی اما اونا عاشقت نیستن و دوست دختر دارن و یروز با دوست دخترشون میان پیش تو و تو با گیتار یه اهنگ به شدت غمگین میخونی و همراه خوندن بخاطرشون گریه میکنی
(چان )
بخاطر گریه هات یکم شوکه میشه و میاد پیشت و بهت میگه چه چیزی اذیتت میکنه ولی تو نمیتونی چیزی بگی و از روی مبل بلند میشی و میری
(لینو )
_ ا..ا.ت..خوبی ؟
لینو و دوست دخترش هر دو با نگرانی نگاهت میکردن که بلند میشی و تعظیمی میکنی
+ متاسفم...من باید برم
(چانگبین)
از احساساتی که بهش داشتی خبر داشت و وقتی دید گریه میکنی سرش رو پایین انداخت و زیر لب زمزمه کرد :
_ بخاطر همه چیز متاسفم
(هیونجین)
÷ اوه..ا..ا.ت خوبی ؟
دوست دخترش با نگرانی گفت که شدت گریه هات بالا و بالا تر رفت که هیون به سمتت اومد و دستش رو روی شونت گذاشت
_ هی هی...چیزی شده ؟...
(جیسونگ )
با لبخند میاد و کنارت میشینه و دستش رو روی کمرت میکشه
_ هی...دختر...برای چی اینقدر ناراحتی هوم ؟...چیزی شده ؟
چیزی نمیگفتی و فقط سرت پایین بود و آروم آروم اشک میریختی
(فلیکس )
میاد و کنارت میشینه
_ خیلی اهنگت...زیبا بود اما....چرا اینقدر غمگین؟
+ ر..راستش یکم..ح..حالم بده
لبخندی میزنه و بغلت میکنه که قلبت برای بار هزارم تپشش از عشق شروع میشه اما با جمله ای که از طرفش میشنوی...تمام دنیا روی سرت خراب میشه
_ هی...چرا میخوای برادرت رو اینطوری ناراحت کنی هوم؟..خواهر کوچولوی من باید خوشحال باشه
(سونگمین)
از احساساتت نسبت به خودش خبر داشت...به همین خاطر زمانی که شروع به گریه کردن میکنی...
چیزی نمیگه و فقط یک معذرت خواهی کوچیکمیکنه و دست دوست دخترش رو میگیره و از خونت خارج میشه...تا بیشتر از این عذابت نده
جونگین)
شوکه میشه و به سمتت میاد و گیتار رو از دستت میگیره
_ هوممم...دختر این دیگه چه آهنگی بود ؟
+ ه..هیچی...همینطوری...
لبخندی زد
_ ببینم اگر عاشق کسی هستی بهم بگو...شاید بتونم بهت کمک کنم
بهت چشمکی میزنه تا حالت رو بهتر کنه و تو هم لبخندی بهش میزنی اما...حیف که نمیدونه خودش قلب عاشقت رو شکار کرده
#استری_کیدز
وقتی تو عاشقشونی اما اونا عاشقت نیستن و دوست دختر دارن و یروز با دوست دخترشون میان پیش تو و تو با گیتار یه اهنگ به شدت غمگین میخونی و همراه خوندن بخاطرشون گریه میکنی
(چان )
بخاطر گریه هات یکم شوکه میشه و میاد پیشت و بهت میگه چه چیزی اذیتت میکنه ولی تو نمیتونی چیزی بگی و از روی مبل بلند میشی و میری
(لینو )
_ ا..ا.ت..خوبی ؟
لینو و دوست دخترش هر دو با نگرانی نگاهت میکردن که بلند میشی و تعظیمی میکنی
+ متاسفم...من باید برم
(چانگبین)
از احساساتی که بهش داشتی خبر داشت و وقتی دید گریه میکنی سرش رو پایین انداخت و زیر لب زمزمه کرد :
_ بخاطر همه چیز متاسفم
(هیونجین)
÷ اوه..ا..ا.ت خوبی ؟
دوست دخترش با نگرانی گفت که شدت گریه هات بالا و بالا تر رفت که هیون به سمتت اومد و دستش رو روی شونت گذاشت
_ هی هی...چیزی شده ؟...
(جیسونگ )
با لبخند میاد و کنارت میشینه و دستش رو روی کمرت میکشه
_ هی...دختر...برای چی اینقدر ناراحتی هوم ؟...چیزی شده ؟
چیزی نمیگفتی و فقط سرت پایین بود و آروم آروم اشک میریختی
(فلیکس )
میاد و کنارت میشینه
_ خیلی اهنگت...زیبا بود اما....چرا اینقدر غمگین؟
+ ر..راستش یکم..ح..حالم بده
لبخندی میزنه و بغلت میکنه که قلبت برای بار هزارم تپشش از عشق شروع میشه اما با جمله ای که از طرفش میشنوی...تمام دنیا روی سرت خراب میشه
_ هی...چرا میخوای برادرت رو اینطوری ناراحت کنی هوم؟..خواهر کوچولوی من باید خوشحال باشه
(سونگمین)
از احساساتت نسبت به خودش خبر داشت...به همین خاطر زمانی که شروع به گریه کردن میکنی...
چیزی نمیگه و فقط یک معذرت خواهی کوچیکمیکنه و دست دوست دخترش رو میگیره و از خونت خارج میشه...تا بیشتر از این عذابت نده
جونگین)
شوکه میشه و به سمتت میاد و گیتار رو از دستت میگیره
_ هوممم...دختر این دیگه چه آهنگی بود ؟
+ ه..هیچی...همینطوری...
لبخندی زد
_ ببینم اگر عاشق کسی هستی بهم بگو...شاید بتونم بهت کمک کنم
بهت چشمکی میزنه تا حالت رو بهتر کنه و تو هم لبخندی بهش میزنی اما...حیف که نمیدونه خودش قلب عاشقت رو شکار کرده
۴۰.۳k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.