part 193
#part_193
#فرار
-دقیقه تحویل من میدی ؟؟ این زبونتو نداشتی چیکار میکردی ؟
-- نترس نهایتا از تو قرض میگرم دیگه
بعدم به حالت قهر پشت بهش رو تخت دراز کشیدم
گویا فقط اومده بود حال منو بگیره باز صداش اومد و با حرفش احساس کردم جریان برق بهم وصل شد !
- عجب منو بگو خواستم بگم فردا بریم جشن ولی مثله اینکه قهری شما ؟!¿
یهو عین یویو پریدم و با شعف گفتم
_ چی ؟؟ یعنی میریم ؟
سرشو به معنی مثبت تکون داد و با تعجب نگام کرد
-یعنی اینهمه حوصلت سر رفته بود ؟؟
با ذوق بدون این که دست خودم باشه از رو تخت همچین پر یدم تو ب*غ*لش نزدیک بود تعادل شو از دست بده و پخش زمین بشیم ولی گرفتم با جیغ فشارش دادمو گفتم .
- وااایییییییی عاششششقتم
یهو تو همون حالت خشک شده موندم جاااااانم !!!!!¿¿¿¿
الان چی گفتم تازه دریافتم چه سوتی عظیمی دادم خیلی شیک و نرم از ب*غ*لش اومدم بیرون و بدونی که نگاش کنم موهامو زدم پشت گوشم و اروم گفتم
-اوممم چیزه ...یکم هیجان زده شدم
سرمو اوردم بالا که دیدم با چشمای شیطونش داره نگام میکنه همچین چشماش ستاره میزد کف کردم
- خواهش کاش زود تر خبر داده بودم بهت
چپ چپی نگاش کردم که نرم و مردونه خندید که دلم غنج رفت اخه بگو مرد حسابی نمیگی الان من خودم ذوق مرگم اینجوریم میخندی یهو غش میکنم میفتم رو دستت اومدم پرواز کنم سمت دیانا که یهو عین لاستیک پنچر شدم ارسلان که حالتمو دید گفت
- چی شد ؟
با دلخوری گفتم
- دیر گفتی من که لباس ندارم
خندید و رو تخت دراز میکشید
- نترس دیانا واست خریده
وقتی نگاه گیج منو که دید گفت
-تعجب نکن دیانا منو کچل کرد اخرشم خودش رفت لباس خرید و گفت یا میزاری ببرمش یا خودم میبرمش
از لحن شاکیش خندم گرفت دویدم سمت در وای داشتم بال در میوردم
#فرار
-دقیقه تحویل من میدی ؟؟ این زبونتو نداشتی چیکار میکردی ؟
-- نترس نهایتا از تو قرض میگرم دیگه
بعدم به حالت قهر پشت بهش رو تخت دراز کشیدم
گویا فقط اومده بود حال منو بگیره باز صداش اومد و با حرفش احساس کردم جریان برق بهم وصل شد !
- عجب منو بگو خواستم بگم فردا بریم جشن ولی مثله اینکه قهری شما ؟!¿
یهو عین یویو پریدم و با شعف گفتم
_ چی ؟؟ یعنی میریم ؟
سرشو به معنی مثبت تکون داد و با تعجب نگام کرد
-یعنی اینهمه حوصلت سر رفته بود ؟؟
با ذوق بدون این که دست خودم باشه از رو تخت همچین پر یدم تو ب*غ*لش نزدیک بود تعادل شو از دست بده و پخش زمین بشیم ولی گرفتم با جیغ فشارش دادمو گفتم .
- وااایییییییی عاششششقتم
یهو تو همون حالت خشک شده موندم جاااااانم !!!!!¿¿¿¿
الان چی گفتم تازه دریافتم چه سوتی عظیمی دادم خیلی شیک و نرم از ب*غ*لش اومدم بیرون و بدونی که نگاش کنم موهامو زدم پشت گوشم و اروم گفتم
-اوممم چیزه ...یکم هیجان زده شدم
سرمو اوردم بالا که دیدم با چشمای شیطونش داره نگام میکنه همچین چشماش ستاره میزد کف کردم
- خواهش کاش زود تر خبر داده بودم بهت
چپ چپی نگاش کردم که نرم و مردونه خندید که دلم غنج رفت اخه بگو مرد حسابی نمیگی الان من خودم ذوق مرگم اینجوریم میخندی یهو غش میکنم میفتم رو دستت اومدم پرواز کنم سمت دیانا که یهو عین لاستیک پنچر شدم ارسلان که حالتمو دید گفت
- چی شد ؟
با دلخوری گفتم
- دیر گفتی من که لباس ندارم
خندید و رو تخت دراز میکشید
- نترس دیانا واست خریده
وقتی نگاه گیج منو که دید گفت
-تعجب نکن دیانا منو کچل کرد اخرشم خودش رفت لباس خرید و گفت یا میزاری ببرمش یا خودم میبرمش
از لحن شاکیش خندم گرفت دویدم سمت در وای داشتم بال در میوردم
۱.۷k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.