گناهکار 💎𝑺𝒆𝒗𝒆𝒏𝒕𝒆𝒆𝒏💎 𝐩𝐚𝐫𝐭::𝟒𝟕.....!
متین، نمیخواستم اینجوری بشه
ارسلان، در باز کردم و رفتم داخل چیزی نیاز نداری متین،
دیانا، 😌😌😌😌🤭
نیکا، سریع متین و کنار دادم ، اع داداش اومدی
ارسلان، بد موقع اومدم،
نیکا، اصلا خنده دار نبود میشه خودت داداش واسم پانسمان کنی
متین،، نگاش کن تا الان میگفت نمیخوام
نیکا، اصلا همتون برین
ارسلان، ساکت گوشیم داره زنگ میخوره، الو
محراب، هستین،
ارسلان، اره
محراب، بیا جای در،
ارسلان، باشه
دیانا، بدو من دست نیکا پانسمان میکنم،
متین نمیخواد من میکنم
ارسلان، به سمت در رفتم و باز کردم و با قیافه ناراحت محراب، روبه رو شدم، محراب!
محراب، سلام داداش،
ارسلان، چیشده،
محراب، مهشاد و گرفتن
ارسلان، رفتم جلو تر، چی میگی؟؟
محراب، گرفتنش، 🥺😖
ارسلان، کی،
محراب، شایان،
ارسلان، باز چه فکری تو سرشه
محراب، کمکم کن ارسلان،
دیانا، متین تو برو بالا، چسب زخم و بیار من یه فکر دارم،
متین، باشع،
محمد، اقا نزدیکم
شایان، الو، محمد، اونجایی،
محمد بلع، اقا،
شایان، خب پس عملیش کن،
محمد چشم اقا،
متین،، اومد پایین که، با دیدن اون صحنه فرار کردم ارسلان. ارسلان،،
ارسلان، چیه، محراب، وایسا متینه
محراب، اع، متینه، بیا
متین نفس نفس زنان به ارسلان رسیدم،
ارسلان، چیشده،
متین، دخترا نیستن،
محراب، نیستنننننن،
ارسلان، حتما تو اتاق دیگن،
متین، نیستنننننن،
محراب، ارسلان،
ارسلان، به محراب نگاه کردم،
محراب، شایان.. ان،
ارسلان دستامو دادم به سرم، وای نه، نهههههه،
متین، 😣😣😣
محراب، هر سه تاشونو گرفتن،
ارسلان، گوشیم زنگ خورد برداشتم جواب دادم،
شایان، الو
ارسلان، بی ناموس، همین الان برشون گردون،
شایان، نه دیگه باید، شرط ببندیم،
ارسلان، الان میام اونجا، گوشیو قطع کردم،
متین،، چیشده،
ارسلان، بریم اونجا،
محراب، خب اینارو از در پشت حیاط بردن،
متین،، راست میگه،
ارسلان، سوار ماشین شدیم، محراب،
محراب، ها،
ارسلان، اونجا حواست باشع، اگه یکی مونو بگیرند، تو فرار کن،
متین، همه سالم برمیگردیم،
شایان، خب، برین اونارو بیارین، پایین،
محمد، پاشین،
نیکا،، عوضی ولم کن،
مهشاد، نیکا اااا،
محمد، بازور اوردمش پایین، و جلو شایان گذاشتم،
شایان، خب نیکا با متین بهت خوش میگذره،
نیکا، ببندددد، دهن تووووو،
مهشاد، حرومزاده،
شایان، با یه لگد زدم صورت نیکا،
نیکا، ایییییییی
مهشاد، نکننن، نیکا اااا، 😭😔
شایان، الان ارسلان داداشت با متین میادددد،
نیکا،، تو اینارو از کجاااا میدونسی،
شایان، حالااااا،
محمد، اقا اومدند،
آنیتا، ارسلان، رسید،
نیکا، همه جمعتون جمعه،
شایان، آنیتا، بیا، سوگند دد،
سوگند جان سوگند دد،
شایان، بیا پایین که داره حرفهای پیش میره،
سوگند، رفتم شایان بغل کردم، اومدم نفسم
آنیتا، رفتم جلو نیکا، دیگه دیانا کنارتون نیست،
نیکا، دختره،.......
انیتا، شایان، ارسلان،
ارسلان، با محراب، و متین تند بالا،
شایان، سلامم،
ارسلان، دیانا کجاست،
نیکا، ارسلان،
ارسلان، نیکا، میخواستم برم جلو که، انیتا جلومو گرفت،
انیتا اعع، اعا،کجا به این عجله،
ارسلان، برو کنار،
متین،، گمشووو
محراب، مهشاد،
مهشاد، محراب ترو خدا نجاتم بده،
ارسلان، شایان ، اااااااان
شایان، ارسلان، دور عمارت، پر افراد، که مجحزن، و با تفنگن هستن، عجولانه عمل نکن،
محراب، یا خدایا،
متین، اعع،
شایان، خب حالا، نیکا چند تا دوست داری داداش جونتو بزنیم که ترو آزاد کنه،
نیکا، بزار از اینجا برم بیرون میدونم چیکار کنم،
ارسلان، هر چقدر منو میزنی بزن ولی به اونا اسیب نرسون،
شایان، انیتا، برو
آنیتا، یه سیلی محکم زدم،
محراب، اع ههههه،
متین، 😶😶😕
ارسلان، سرمو اوردم بالا،
نیکا، نه ارسلان، نکن،
انیتا، دومی رو، محکم تر زدم، این واسه اینکه با داداشم بد رفتاری کردی،
سوگند، افرینننن
ارسلان، 😶
محراب، داداشت،
انیتا، اره، من آنیتا کاشی، خواهر شایان کاشی هستمم،
ارسلان، 😧😧😧😧😯
محراب، چی.. چی. ع، 😶
نیکا، نه امکان نداره،
شایان، اره ارسلان، من خواهرمم وارد این جنگ کردم،
سوگند، خواهرشوهر جون یکی دیگم بزن،
آنیتا، محکم، تر زدم، جوری که دست خودم یه لحظه سوخت،
نیکا، با گریه، به ارسلان، نگاه میکردم، 🥶😭😭ارسلان،
مهشاد، محراب، یه کارررری کن،
محراب، منم امادهم
انیتا، یه دیگه دزدم به اون پسره محراب،
ارسلان، کاری باهاشونننن نداشته باش،
آنیتا، همتونو زدم، ولی جز یه نفر،
ارسلان، انیتا اااااا😡😡😡🤬🤬🤬🤬
انیتا،
ارسلان،
........... جنجالی ساعت:۱:۵۱دقیقه شب گذاشتم،
کامنت دویست تا میندازه تورو خدا ⚫⚫⚫⚫⚫🖤🖤🤍🤍🤍🤍🤍
ارسلان، در باز کردم و رفتم داخل چیزی نیاز نداری متین،
دیانا، 😌😌😌😌🤭
نیکا، سریع متین و کنار دادم ، اع داداش اومدی
ارسلان، بد موقع اومدم،
نیکا، اصلا خنده دار نبود میشه خودت داداش واسم پانسمان کنی
متین،، نگاش کن تا الان میگفت نمیخوام
نیکا، اصلا همتون برین
ارسلان، ساکت گوشیم داره زنگ میخوره، الو
محراب، هستین،
ارسلان، اره
محراب، بیا جای در،
ارسلان، باشه
دیانا، بدو من دست نیکا پانسمان میکنم،
متین نمیخواد من میکنم
ارسلان، به سمت در رفتم و باز کردم و با قیافه ناراحت محراب، روبه رو شدم، محراب!
محراب، سلام داداش،
ارسلان، چیشده،
محراب، مهشاد و گرفتن
ارسلان، رفتم جلو تر، چی میگی؟؟
محراب، گرفتنش، 🥺😖
ارسلان، کی،
محراب، شایان،
ارسلان، باز چه فکری تو سرشه
محراب، کمکم کن ارسلان،
دیانا، متین تو برو بالا، چسب زخم و بیار من یه فکر دارم،
متین، باشع،
محمد، اقا نزدیکم
شایان، الو، محمد، اونجایی،
محمد بلع، اقا،
شایان، خب پس عملیش کن،
محمد چشم اقا،
متین،، اومد پایین که، با دیدن اون صحنه فرار کردم ارسلان. ارسلان،،
ارسلان، چیه، محراب، وایسا متینه
محراب، اع، متینه، بیا
متین نفس نفس زنان به ارسلان رسیدم،
ارسلان، چیشده،
متین، دخترا نیستن،
محراب، نیستنننننن،
ارسلان، حتما تو اتاق دیگن،
متین، نیستنننننن،
محراب، ارسلان،
ارسلان، به محراب نگاه کردم،
محراب، شایان.. ان،
ارسلان دستامو دادم به سرم، وای نه، نهههههه،
متین، 😣😣😣
محراب، هر سه تاشونو گرفتن،
ارسلان، گوشیم زنگ خورد برداشتم جواب دادم،
شایان، الو
ارسلان، بی ناموس، همین الان برشون گردون،
شایان، نه دیگه باید، شرط ببندیم،
ارسلان، الان میام اونجا، گوشیو قطع کردم،
متین،، چیشده،
ارسلان، بریم اونجا،
محراب، خب اینارو از در پشت حیاط بردن،
متین،، راست میگه،
ارسلان، سوار ماشین شدیم، محراب،
محراب، ها،
ارسلان، اونجا حواست باشع، اگه یکی مونو بگیرند، تو فرار کن،
متین، همه سالم برمیگردیم،
شایان، خب، برین اونارو بیارین، پایین،
محمد، پاشین،
نیکا،، عوضی ولم کن،
مهشاد، نیکا اااا،
محمد، بازور اوردمش پایین، و جلو شایان گذاشتم،
شایان، خب نیکا با متین بهت خوش میگذره،
نیکا، ببندددد، دهن تووووو،
مهشاد، حرومزاده،
شایان، با یه لگد زدم صورت نیکا،
نیکا، ایییییییی
مهشاد، نکننن، نیکا اااا، 😭😔
شایان، الان ارسلان داداشت با متین میادددد،
نیکا،، تو اینارو از کجاااا میدونسی،
شایان، حالااااا،
محمد، اقا اومدند،
آنیتا، ارسلان، رسید،
نیکا، همه جمعتون جمعه،
شایان، آنیتا، بیا، سوگند دد،
سوگند جان سوگند دد،
شایان، بیا پایین که داره حرفهای پیش میره،
سوگند، رفتم شایان بغل کردم، اومدم نفسم
آنیتا، رفتم جلو نیکا، دیگه دیانا کنارتون نیست،
نیکا، دختره،.......
انیتا، شایان، ارسلان،
ارسلان، با محراب، و متین تند بالا،
شایان، سلامم،
ارسلان، دیانا کجاست،
نیکا، ارسلان،
ارسلان، نیکا، میخواستم برم جلو که، انیتا جلومو گرفت،
انیتا اعع، اعا،کجا به این عجله،
ارسلان، برو کنار،
متین،، گمشووو
محراب، مهشاد،
مهشاد، محراب ترو خدا نجاتم بده،
ارسلان، شایان ، اااااااان
شایان، ارسلان، دور عمارت، پر افراد، که مجحزن، و با تفنگن هستن، عجولانه عمل نکن،
محراب، یا خدایا،
متین، اعع،
شایان، خب حالا، نیکا چند تا دوست داری داداش جونتو بزنیم که ترو آزاد کنه،
نیکا، بزار از اینجا برم بیرون میدونم چیکار کنم،
ارسلان، هر چقدر منو میزنی بزن ولی به اونا اسیب نرسون،
شایان، انیتا، برو
آنیتا، یه سیلی محکم زدم،
محراب، اع ههههه،
متین، 😶😶😕
ارسلان، سرمو اوردم بالا،
نیکا، نه ارسلان، نکن،
انیتا، دومی رو، محکم تر زدم، این واسه اینکه با داداشم بد رفتاری کردی،
سوگند، افرینننن
ارسلان، 😶
محراب، داداشت،
انیتا، اره، من آنیتا کاشی، خواهر شایان کاشی هستمم،
ارسلان، 😧😧😧😧😯
محراب، چی.. چی. ع، 😶
نیکا، نه امکان نداره،
شایان، اره ارسلان، من خواهرمم وارد این جنگ کردم،
سوگند، خواهرشوهر جون یکی دیگم بزن،
آنیتا، محکم، تر زدم، جوری که دست خودم یه لحظه سوخت،
نیکا، با گریه، به ارسلان، نگاه میکردم، 🥶😭😭ارسلان،
مهشاد، محراب، یه کارررری کن،
محراب، منم امادهم
انیتا، یه دیگه دزدم به اون پسره محراب،
ارسلان، کاری باهاشونننن نداشته باش،
آنیتا، همتونو زدم، ولی جز یه نفر،
ارسلان، انیتا اااااا😡😡😡🤬🤬🤬🤬
انیتا،
ارسلان،
........... جنجالی ساعت:۱:۵۱دقیقه شب گذاشتم،
کامنت دویست تا میندازه تورو خدا ⚫⚫⚫⚫⚫🖤🖤🤍🤍🤍🤍🤍
۸۵.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.