گانگستر نازنین من p3
پارت ۳
از زبان تهیونگ
وقتی داشتم با دختره حرف میزدم قلبم به تپش افتاد نمدونم
آدمین : دادش عاشق شدی
تهیونگ : فکر کنم حالا از داستان برو بیرون ادامه رو بگو
آدمین : اوکی
( اها راستی تهیونگ هم شرکت غذا داره هم گانگسترعه)
داشتم به سمت شرکت رفتم
جیمین : رئیس من درباره اون دختره اطلاعات جمع کردم
تهیونگ : بگو
جیمین : اسمش پارک نایون ۲۵ سالشه و توی یه شرکت کار میکنه و از شرکتش یه خونه گرفته و هیچ سابقه ای از مواد قتل اینا نداره و پدر مادرش هم ۱۸ سالش بود از دست داده و انگار وقتی بچه بوده توی محله ای که ما زندگی میکنیم زندگی میکرده
تهیونگ : تموم شد
جیمین : بله قربان
تهیونگ : الان میدونی کجا زندگی میکنه ؟
جیمین : نه قربان ولی اطلاعات پیدا کردم بهتون میگم
که یه دفعه جین آمد
جین : قربان
تهیونگ : چی شده ؟
جین : قربان فردا جشنواره غذا داریم کدوم محصولمون رو بزاریم ؟
تهیونگ : سوسیس خوک
جین : چشم قربان
جین و جیمین رفتن
فردا صبح
از زبان نایون
امروز باید میرفتم جشنواره غذا تا با بچه کوچولو ها فیلم بگیرم امروز رفتم به بچه ها پیتزا یاد بدم که یکم آردی شدم
از زبان تهیونگ
از زبان تهیونگ
وقتی داشتم با دختره حرف میزدم قلبم به تپش افتاد نمدونم
آدمین : دادش عاشق شدی
تهیونگ : فکر کنم حالا از داستان برو بیرون ادامه رو بگو
آدمین : اوکی
( اها راستی تهیونگ هم شرکت غذا داره هم گانگسترعه)
داشتم به سمت شرکت رفتم
جیمین : رئیس من درباره اون دختره اطلاعات جمع کردم
تهیونگ : بگو
جیمین : اسمش پارک نایون ۲۵ سالشه و توی یه شرکت کار میکنه و از شرکتش یه خونه گرفته و هیچ سابقه ای از مواد قتل اینا نداره و پدر مادرش هم ۱۸ سالش بود از دست داده و انگار وقتی بچه بوده توی محله ای که ما زندگی میکنیم زندگی میکرده
تهیونگ : تموم شد
جیمین : بله قربان
تهیونگ : الان میدونی کجا زندگی میکنه ؟
جیمین : نه قربان ولی اطلاعات پیدا کردم بهتون میگم
که یه دفعه جین آمد
جین : قربان
تهیونگ : چی شده ؟
جین : قربان فردا جشنواره غذا داریم کدوم محصولمون رو بزاریم ؟
تهیونگ : سوسیس خوک
جین : چشم قربان
جین و جیمین رفتن
فردا صبح
از زبان نایون
امروز باید میرفتم جشنواره غذا تا با بچه کوچولو ها فیلم بگیرم امروز رفتم به بچه ها پیتزا یاد بدم که یکم آردی شدم
از زبان تهیونگ
۳.۸k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.