مافیا سرد 11
بعد از یه مدت یونجون اومد کنارم نشست
یا خدا حالا چیکار کنم
یو : خب میشه بیشتر از خودت بگی
ات : چی بگم
یو : خب چند سالته چند وقته با ته ای
ات : خب ۱۸ سالمه 4 روزه با تهیونگم
یو : او چقد کم
ات : خب آره
یو : دوسش داری
ات : خب معلومه
یو : خیلی خوبه
و دستش و گذاشت رو پام
ویو ته :
داشتم با بچه ها حرف که دیدم یونجون کنار ات نشسته و دستش رو پایه ات
خواستم برم سر میزشون که دیدم ات بلند شد
ویو ات :
دستشو گذاشت رو پام 😳
ات : ببخشید من کار دارم باید برم و رفتم بیرون بار
که دیدم تهیونگ اومد
ات : تو ب برای چی اومدی اینجا
که دستمو گرفت و برد داخل ماشین خودشم نشست
ات : تهیونگ
ته : برا چی داشت بهت دست میزد
ات : ...
ته : مگه نگفتم ازش دور بمون
( یکم داد)
ات : خودش اومد نشست
ویو ته :
بعد از یه مدت عصبانیتم خوابید و بغلش کردم
ات : ببخشید که
ته : نه تقصیر تو نیست
و بعدش شروع کرد به بوسیدنم
و بعدش، شروع به مک زدن گردنم کرد
ویو یو :
رفتم ببینم ات کجاست که دیدم ته داره میبوستش
ویو ته :
بعد از چند مین حدا شدیم که دیدم یکی از دور داشت نگاهمون میکرد.
یونجون بود
بهش اهمیت ندادم و رفتیم سمت خونه
وقتی رسیدیم سریع لباسامونو عوض کردیم و خوابیدیم
ویو ته :
صبح بیدار شدم دیدم ات نیست
رفتم پایین دیدم داره صبحانه درست میکنه
ته : صببخیر عزیزن
ات : بیدار شدی صبح بخیر
ته : چی داری درست میکنی
ات : نون تست با تخم مرغ
ته : اونم
صبحانه رو خوردیم بعد تهیونگ رفت شرکت
یا خدا حالا چیکار کنم
یو : خب میشه بیشتر از خودت بگی
ات : چی بگم
یو : خب چند سالته چند وقته با ته ای
ات : خب ۱۸ سالمه 4 روزه با تهیونگم
یو : او چقد کم
ات : خب آره
یو : دوسش داری
ات : خب معلومه
یو : خیلی خوبه
و دستش و گذاشت رو پام
ویو ته :
داشتم با بچه ها حرف که دیدم یونجون کنار ات نشسته و دستش رو پایه ات
خواستم برم سر میزشون که دیدم ات بلند شد
ویو ات :
دستشو گذاشت رو پام 😳
ات : ببخشید من کار دارم باید برم و رفتم بیرون بار
که دیدم تهیونگ اومد
ات : تو ب برای چی اومدی اینجا
که دستمو گرفت و برد داخل ماشین خودشم نشست
ات : تهیونگ
ته : برا چی داشت بهت دست میزد
ات : ...
ته : مگه نگفتم ازش دور بمون
( یکم داد)
ات : خودش اومد نشست
ویو ته :
بعد از یه مدت عصبانیتم خوابید و بغلش کردم
ات : ببخشید که
ته : نه تقصیر تو نیست
و بعدش شروع کرد به بوسیدنم
و بعدش، شروع به مک زدن گردنم کرد
ویو یو :
رفتم ببینم ات کجاست که دیدم ته داره میبوستش
ویو ته :
بعد از چند مین حدا شدیم که دیدم یکی از دور داشت نگاهمون میکرد.
یونجون بود
بهش اهمیت ندادم و رفتیم سمت خونه
وقتی رسیدیم سریع لباسامونو عوض کردیم و خوابیدیم
ویو ته :
صبح بیدار شدم دیدم ات نیست
رفتم پایین دیدم داره صبحانه درست میکنه
ته : صببخیر عزیزن
ات : بیدار شدی صبح بخیر
ته : چی داری درست میکنی
ات : نون تست با تخم مرغ
ته : اونم
صبحانه رو خوردیم بعد تهیونگ رفت شرکت
۹.۳k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.